در میزگرد تخصصی بررسی شد:
دانشکدههای اقماری زیر ذرهبین منتقدان علمی
دانشکدههای اقماری استان همدان با چالشهای جدی کیفیت آموزشی، کمبود نیروی انسانی متخصص و اتلاف بودجه مواجهاند و نیازمند بازنگری اساسی هستند.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «عصرهمدان»؛ در میانه میدانی از آرمانهای بلند توسعهگرایانه و واقعیتهای تلخ اجرایی، به همت بسیج دانشجویی میزگرد تخصصی «به نام توسعه، به کام بحران؟!» با واکاوی یکی از چالشبرانگیزترین سیاستهای آموزش عالی؛ «دانشکدههای اقماری»، برگزار شد.
آنچه در این جلسه روایت شد، تنها شرحی از مشکلات چند دانشکده در استان همدان نبود، بلکه روایتی نمادین از زخم کهنه و عمیق «برنامهریزی بدون آیندهنگری» در پیکره آموزش عالی ایران بود. صحبتهای کارشناسی شده مجید کزازی، تجربیات ملموس و دردناک وحید ورشاویان از مدیریت میدان عمل، و هشدارهای ساختاری اکبر عروتیموفق، با هم تابلویی کامل و هشداردهنده از یک «شکست سیستماتیک» را ترسیم کرد؛ شکستی که نه ناشی از نبود نیات خوب، که حاصل نگاه کوتاهمدت، انگیزههای سیاسی و غفلت از مبانی علمی توسعه است. این میزگرد، صدای جمعی از دلسوزانی بود که از قلب بحران، نه برای تخریب، که برای نجات سرمایههای ملی و آینده دانشجویان این مرز و بوم فریاد برآوردند.
اکبر عروتیموفق، در این میزگرد با اشاره به مطالبهگری ارزشمند اساتید بسیج دانشجویی، دو نکته کلیدی و هشداردهنده را در مورد سیاستهای توسعه آموزش عالی مطرح کرد.
تأکید بر آیندهپژوهی و دوری از تصمیمهای کوتاهمدت
وی اولین چالش بزرگ را فقدان «آیندهپژوهی» در آموزش عالی عنوان کرد و گفت: متأسفانه در بسیاری از فعالیتها، آینده را ندیدیم. برنامهریزیها باید بر اساس چشماندازهای پنج، ۱۰ یا ۲۰ ساله باشد، اما این امر کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
دبیر هیات اجرایی جذب اعضای هیات علمی دانشگاه بوعلیسینا، با تشبیه این روند به «سیاستهای جمعیتی»، خاطرنشان کرد: در یک برهه، تنها به کثرت دانشجو توجه شد، بدون آنکه آینده سنجیده شود. نمونه عینی این مسئله، دانشگاه پیامنور است که برای پنج میلیون دانشجو برنامهریزی و توسعه داده شد، اما امروز با حدود ۳۰۰ هزار دانشجو مواجه است. این امر منجر به جذب گسترده هیات علمی و کارمند شده و اکنون با مازاد نیرو و اتلاف بودجههای کلان روبرو هستیم.
عروتیموفق با ابراز تأسف از این روند افزود: این عدم دوراندیشی، هم به دانشگاه آزاد و هم به پیامنور آسیب جدی وارد کرده است. وقتی در شهرستانها دانشکده تأسیس میکنیم، باید بدانیم ۱۰ سال آینده این مجموعه چه خواهد شد.
لزوم توجه به «پیوستهای فرهنگی و اجتماعی» در توسعه دانشگاهی
دبیر هیات اجرایی جذب دانشگاه بوعلیسینا، نکته دوم را «غفلت از پیوستهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی» برای پروژههای توسعهای دانست و تأکید کرد: هنگام تأسیس دانشگاه یا دانشکده در شهرستانها، باید ببینیم آیا آن شهر از نظر ساختار فرهنگی آمادگی پذیرش این مجموعههای جدید را دارد یا خیر.
وی با اشاره به تبعات این غفلت هشدار داد: ما هم مشکل فرهنگی برای اهالی ایجاد کردیم و هم برای دانشجو. امروز شاهدیم که اهالی از به هم خوردن ساختار فرهنگی شهرشان شکایت دارند و از سوی دیگر، دانشجو و استاد با بیمیلی و بیرغبتی در این مراکز حاضر میشوند. این امر باعث ایجاد کشمکش بین مجموعههای علمی و مردم محل شده است.
ضرورت بازنگری اساسی در سیاستهای توسعه
دبیر هیات اجرایی جذب اعضای هیات علمی دانشگاه بوعلیسینا، در ادامه با تأکید بر اینکه این دو نکته باید به طور مستمر مورد توجه مسئولان قرار گیرد، خواستار بازنگری اساسی در روند توسعه مراکز آموزش عالی شد.
وی عنوان کرد: ادامه روند فعلی بدون آیندهنگری و ارزیابی اثرات فرهنگی، نه تنها توسعهای به همراه نخواهد داشت، بلکه بحرانهای موجود را عمیقتر و منابع ملی را به شدت تلف خواهد کرد.
یوسف صنعتی، نیز در ادامه با بیان تجربیات عملی خود در مدیریت یکی از این دانشکدهها، به تشریح چالشهای بنیادین و هشدارهای جدی درباره سیاستهای توسعه مراکز آموزش عالی پرداخت.
وی با تقسیمبندی تحلیل خود به دو بخش «درونسازمانی» و «برونسازمانی»، اظهار داشت: اولین و اصلیترین وظیفه وزارت علوم، «تعلیم و تربیت» دانشجویان است. ما باید از خود بپرسیم آیا در دانشکدههای اقماری در این مأموریت اصلی موفق بودهایم یا خیر؟
هشدار درباره «کیفیت آموزش»؛ از استادان ناکافی تا کلاسهای خالی
عضو هیات علمی گروه کامپیوتر دانشگاه بوعلیسینا همدان، با اشاره به چالشهای بخش «تعلیم» گفت: تأمین استاد متخصص و باکیفیت، بزرگترین معضل است. برای نمونه، در دانشکده اقماری تویسرکان، در گروههای مهندسی صنایع و کامپیوتر، «هیچ عضو هیئت علمی تماموقتی» نداریم و تمامی دروس توسط استادان مدعو ارائه میشود.
صنعتی با بیان مثالهای عینی از افت کیفیت آموزشی هشدار داد: ما گاهی مجبوریم هر استادی را، صرف نظر از تخصص و تجربه، به کلاس بفرستیم تا درس تعطیل نشود. موردی داشتیم که یک دانشجوی کارشناسی ارشد را برای تدریس یک درس پایه به کلاس فرستادیم و متوجه شدیم مطالب کاملاً اشتباه و غیرعلمی آموزش داده شده است. این یک فاجعه آموزشی است.
معضل «کمیت دانشجو» و تأثیر آن بر پویایی کلاس و انگیزه استاد
وی مشکل دیگر را «کمبود تعداد دانشجو» عنوان کرد و افزود: برخلاف تصور رایج، کلاسهای پنج یا ۶ نفره در مقطع کارشناسی، به هیچ وجه مطلوب نیست. این تعداد نه تنها باعث پویایی و تعامل علمی نمیشود، بلکه انگیزه استاد برای تدریس باکیفیت را نیز از بین میبرد. از سوی دیگر، به دلیل کمبود استاد، یک فرد مجبور است چندین درس متفاوت و حتی خارج از تخصص خود را تدریس کند که هم برای استاد و هم برای دانشجو خستهکننده است.
آسیبشناسی «تربیت» و فرهنگ دانشگاهی در محیطهای کوچک
صنعتی در بخش «تربیت» نیز به چالشهای عمیق فرهنگی و اجتماعی اشاره کرد: برگزاری برنامههای فرهنگی و تربیتی در یک جامعه کوچک ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفره، تقریباً غیرممکن است. وقتی برای یک برنامه، فقط پنج یا ۶ نفر حاضر شوند، نه از نظر هزینه اثربخشی به صرفه است و نه از نظر اثرگذاری. حتی گاهی در تشکیل نماز جماعت نیز با مشکل مواجه میشویم، چرا که جامعه مخاطب به اندازهای نیست که انگیزهای برای امام جماعت ایجاد کند.
شکست سیاست «بومیگزینی» و ایجاد «افسردگی» در دانشجویان مهاجر
وی با اشاره به یکی از اهداف اولیه تأسیس این مراکز، یعنی «بومیگزینی»، از شکست این سیاست خبر داد و آمار تکاندهندهای ارائه کرد: نرخ بومیگزینی در دانشکده تویسرکان در طول این سالها حدود ۶.۸ درصد بوده است. این یک فاجعه است. یعنی عملاً تمام دانشجویان از شهرهای دوردست مانند زاهدان به اینجا میآیند.
عضو هیات علمی گروه کامپیوتر دانشگاه بوعلیسینا همدان، به تبعات روانی این جابجایی اشاره کرد و گفت: این دانشجویان که از شهرهای بزرگ میآیند، وقتی به یک شهر کوچک میرسند، با یک شوک فرهنگی و امکاناتی مواجه میشوند. ما موارد متعددی از «افسردگی» بین آنان داشتهایم. حتی دانشجویی داشتیم که به بیماری دیابت مبتلا بود و در این شهر کوچک برای تهیه دارویش با مشکل روبرو شده بود.
نقد سیاستگذاری کلان: از انگیزههای سیاسی تا دوری از آیندهنگری
صنعتی در تحلیل علل شکلگیری این وضعیت، به سیاستهای کلان اشاره کرد: به نظر میرسد در برههای، بحث رقابت و «دعوای سیاسی»؛ بین نهادها، مثلاً بین دولت و دانشگاه آزاد، منجر به تصمیمگیریهای شتابزده برای زمین زدن رقیب از طریق تأسیس مراکز متعدد شد. حتی خود ما با نمایندگان مجلس تماس میگرفتیم و پیشنهاد تأسیس دانشکده اقماری میدادیم. به خیران محلی هم وعدههای بزرگی مانند رونق اقتصادی، اشتغالزایی و ارتقای فرهنگی میدادیم، بیآنکه آینده را ببینیم.
این استاد دانشگاه با بیان یک اصل اخلاقی گفت: من معتقدم اگر مشکل را ببینیم و سکوت کنیم، گناهکاریم. من سالها با مقامات مختلف، از نمایندگان مجلس تا وزارتخانه، مکاتبه و گفتگو کردهام، اما متأسفانه گاهی پاسخ میشنویم که «خود دانشجو انتخاب کرده است». اما آیا وقتی دانشجوی ۱۸ ساله در انتخاب رشته، از عدم وجود استاد و امکانات اولیه بیخبر است، میتوانیم مسئولیت را به گردن او بیندازیم؟ آیا اگر پسر خودمان بود، همین برخورد را میکردیم؟
کزازی با انتقاد از وضعیت آموزش عالی کشور، گفت: ۹۸ درصد دانشگاههای ایران در هر دو بعد کمیت و کیفیت با ضعف عملکرد مواجه هستند.
این استاد دانشگاه با ارائه آمارهای مستند، وضعیت آموزش عالی ایران را در مقایسه با استانداردهای جهانی نگرانکننده توصیف کرد: رتبه ایران در ارزیابیهای جهانی آموزش عالی از ۸۹ از بین ۱۴۶ کشور در سال ۲۰۱۱ به ۵۱ از ۱۳۷ کشور در سال ۲۰۱۷ رسیده است. اما فاجعهبارتر، رتبه ایران در «جذب دانش و فناوری» است که از رتبه ۱۳۰ در سال ۲۰۱۱ به ۱۲۷ از ۱۲۷ کشور در سال ۲۰۱۷ سقوط کرده است.
انتقاد از تعدد مراکز آموزش عالی بدون برنامهریزی راهبردی
عضو هیات علمی گروه کشاورزی دانشگاه بوعلیسینا، در با اشاره به آمار رسمی مراکز آموزش عالی کشور هشدار داد: در حال حاضر ۲۵۷۰ واحد دانشگاهی در کشور داریم که شامل ۵۳۰ واحد دانشگاه آزاد، ۳۰۹ واحد غیرانتفاعی، ۱۷۰ واحد پیام نور، ۴۶۶ واحد علمی-کاربردی و ۹۵۳ واحد دولتی است. این گسترش کمی بدون توجه به کیفیت، نتیجهای جز افت رتبههای جهانی نداشته است.
کزازی با رد تحلیلهای سطحی، علل ریشهای بحران را برشمرد: بیماری مزمن آموزش عالی ما به قبل از انقلاب برمیگردد، اما در دهههای اخیر حادتر شده است. مشکل اصلی این است که به دانشگاههای ما «ماموریت حل مسئله» داده نشده است.
وی راه برونرفت از بحران فعلی را در تحول بنیادین ساختار دانشگاهها دانست: دانشگاه باید «ماموریتگرا» شود. دانشگاه بوعلیسینا باید برای هر منطقه بر اساس نیازهای خاص آن برنامهریزی کند. مثلاً برای تویسرکان باید بپرسیم چه نیازهای خاصی وجود دارد و دانشگاه چگونه میتواند به توسعه آن منطقه کمک کند.
کزازی با اشاره به نمونههای موفق جهانی گفت: در یکی از دانشگاههای استرالیا، یک گروه دانشگاهی با ۱۲۸ رشته، تمام هزینههای دانشگاه را از طریق قرارداد با صنعت تأمین میکند. این دانشگاه به عنوان بزرگترین تولیدکننده مشروبات در فرانسه رقابت میکند و مسئولیت کامل دارد.
این استاد دانشگاه به نقص آئیننامههای ارتقاء اعضای هیات علمی اشاره کرد: برای ایجاد تحول، باید آئیننامههای ارتقاء و جذب متحول شوند. اگر استادی شرکتی دانشبنیان تأسیس کند یا با صنعت همکاری مؤثر داشته باشد، باید به او امتیاز داده شود، نه اینکه تنها معیار، تعداد مقالات باشد.
وی با تعریف مفهوم توسعه منطقهای تأکید کرد: توسعه منطقهای ترکیبی از رشد و پیشرفت برای بهبود کیفی زیستبوم است. دانشگاه باید نقش محوری در «اکوسیستم نوآوری منطقهای» ایفا کند. بدون حضور دانشگاه قوی، زیستبوم نوآوری از هم میپاشد.
پیشنهاد تغییر کاربری به جای تعطیلی دانشکدههای اقماری
کزازی در پایان با رد راه حل تعطیلی دانشکدهها گفت: به جای تعطیلی، باید به دنبال «تغییر کاربری» این مراکز باشیم. دانشگاه باید پاسخگوی ذینفعان منطقه باشد و بر اساس نیازهای خاص هر منطقه ماموریت خود را تعریف کند.
این میزگرد تخصصی با جمعبندی ضرورت تحول در ماموریتگرایی دانشگاهها و عبور از رویکرد کمیتگرایی به پایان رسید.
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!