حالت تاریک
Image
پنج‌شنبه, 19 تیر 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری تحلیلی عصرهمدان هستید؟
سوگندِ گام‌ها
حاشیه‌نگاری تشییع شهیدِ وطن؛

سوگندِ گام‌ها

سنگینی داغ شهادت شهید وطن، بَر قلب همگان احساس می‌شود، این دریای انسانیِ عاشق، تنها برای بدرقه نیست، این تجدید پیمان جمعی است با خون شهید، هر قدم این جمعیت، سوگند است؛ سوگندی برای پاسداری از میراث شهید و ادامه‌ی راه او.

به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «عصر همدان» در دفتر حماسه‌های ایران، نام شهدا، نه تنها با مرکب خون، که با نور جاودانگی نقش بسته است. آنان که در طلوع جوانی یا اوج پختگی، «دفاع از وطن» را بر همه دارایی‌های دنیوی ترجیح دادند، امروز نه تنها نگهبانان مرزهای جغرافیایی، که پاسداران حرمت، استقلال و هویت ملی ما هستند. شهادت آنان، فصل پایانی یک زندگی نیست، بلکه سرآغاز قصه‌ای شد که در دل‌های میلیون‌ها هموطن جریان یافت.

و حالا این روزها، در جای جای سرزمین مادری ما، صحنه‌های به یاد ماندنی «حضور پرشور مردم» در تشییع پیکرهای پاک این عزیزان، حماسه‌ای جدید رقم می‌زند، حماسه‌ای که برای دشمنان این مرز و بوم پُراز پیام است.

 

ساعت ۸:۳۰ صبح روز یکشنبه است، ساعت تشییع پیکر سپهبد شهید علی شادمانی از دقایقی دیگر آغاز می‌شود، جمعیت هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شود.

 هوا نفس‌گیر است، بوی غبار راه با عطر بهشت در هم آمیخته. از دور که نگاه می‌کنی، گویی کوه‌ها به حرکت درآمده‌اند. نه، این کوه‌ها نیستند، دریای بی‌کران انسان‌هاست که جاری شده است؛ هر قطره‌ی این دریا، دلی است تپنده، چشمی است نمناک، و پایی است که برای ادای دِین آمده است...

 اینجا، خاکریز آخرِِ عشق است؛ مراسم تشییع پیکر پاک شهید وطن...

پیرمردی با دست‌های لرزان و چشمانی از اشک نشسته، عصایش را محکم به زمین می‌فشرد، گویی می‌خواهد قامت ایستاده‌اش، فریاد بلندی باشد برای قدردانی، کنارش، جوانی با کفش‌های ورزشی و هدبند رنگی سرشار از هیجان جوانی، اما چهره‌اش در سکوتی احترام‌آمیز و اشک‌هایی بی‌اختیار غرق شده است. مادری چادرش را محکم بسته، نوزادش را در آغوش فشرده و با لب‌های لرزان، زمزمه می‌کند:« ببین عزیزم، این‌ شهید نگهبانان من و تو بود، مثل سایر شهدا...»

این است زیبایی شکوهمند وحدت، آن‌سو دانشجویی با ایده‌های نو، این‌سو، فردی بازاری و سمتی دیگر بانویی که شاید حجابش کامل نبود اما آمده بود که بدرقه کند شهید وطن را...

 تفاوت‌ها در رنگ‌ها و قالب‌ها گم شده‌اند، همه زیر سایه‌ی پرچم سرخ و سفید و سبز ایران، سبز شده‌اند به عشق شهید؛ همه سفید شده‌اند در پاکی نیَّت. و همه سرخ گشته‌اند از عشق به شهیدی که خونش در راه این مرز و بوم بر روی خاک وطن ریخته شد...

صدای دل‌ها بلندتر از هر نوحه‌ای است، سکوت جمعیِ پُر از هیاهوی درونی، گاهی با فریاد «لبیک یا خامنه‌ای» یا شعاری از وفاداری به میهن می‌شکند، این صداها از اعماق جان برمی‌خیزد، از اعماق ایمانی راسخ به ایران اسلامی، ایمانی که سلایق مختلف را نه تنها دور هم جمع کرده، که دل‌هایشان را به هم گره زده است.

 آن‌ها نیامده‌اند که فقط نگاه کنند؛ آمده‌اند که بگویند، فریاد بزنند، قدردانی کنند و با یکدیگر اشک بریزند در داغ از دست دادن عزیز وطن تا با این اتحاد قوی‌تر شوند...

تابوت شهید، بر دوش پاسداران وطن از جلوی جمعیت به روی جایگاه آورده می‌شود و دست ملت به نشانه احترام روبه آسمان می‌رود، دست‌هایی خسته از کار، دست‌هایی ظریف و دانش‌آموخته، دست‌هایی جوان و پرتوان، دست‌هایی پیر و پرچین، این دست‌ها در تلاشند تا به پیکر شهید برسند و متبرک شوند...

سنگینی داغ شهادت این فرزند وطن، بَر قلب همگان احساس می‌شود، هر قدم این جمعیت، سوگند است؛ سوگندی برای پاسداری از میراث شهید و ادامه‌ی راه او... 

نگاه‌ها به تابوت دوخته شده، گویی می‌خواهند آخرین درس ایثار را از استاد شهید خود بیاموزند.

اشک، زبان مشترک همه است، اشک مادری برای فرزند از دست رفته‌ی ملت، اشک جوانی برای الگویی که رفت، اشک پیرمردی برای آینده‌ای که شهید با خون خود تضمین کرد، این اشک‌ها، نشانه‌ی ضعف نیست، اشک‌های قدردانی است...

اشک‌های عشقی است که در کلمات نمی‌گنجد، بر گونه‌ی دختربچه‌ای می‌غلطد که شاید معنی شهادت را دقیقاً نفهمد، اما می‌داند این کسی که همه این‌قدر دوستش دارند، «قهرمان» است.

در این میان، خانواده‌ی شهید، مانند ستون‌های استوار، غرور و حزن را توأمان بر دوش می‌کشند، نگاه‌های مردم به آن‌ها، سرشار از احترام بی‌کران است. این احترام، خطاب به خود شهید است، فریاد خاموشی است که می‌گوید: «درد تو را می‌فهمیم، فداکاری‌ات را می‌ستاییم، و تلاش‌هایت برای وطن را هرگز فراموش نخواهیم کرد.»

این دریای انسانیِ عاشق، تنها برای بدرقه نیست. این تجدید پیمان جمعی است با خون شهید، پیمانی با آرمان‌های بلندی که او برایش جنگید، آرمانی که روزی خمینی کبیر پیام آور آن شد، یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.»

و حالا حضور پرشور این ملت فریاد می‌زند: «ای شهید! راهت ادامه دارد، پرچمت بر زمین نمی‌افتد، ما، امت تو، وارثان راهت و نگهبانان وطن هستیم.»

 

انتهای خبر/

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!