نامه آقای موسوی خوئینیها قبل از آنکه بیانگر حال و روز جامعه باشد یا اینکه بخواهد گره ای از مشکلات را بازگشایی کند، تنها و تنها با موج سواری بر مشکلات قصد سهم خواهی از نظام را دارد چراکه تصور می کند با ته مانده ای که در سبد اصلاحات مانده، می تواند روی به معامله با نظام آورد.
بعد از انتشار نامه آقای موسوی خوئینیها جهت گیریهای متفاوتی درباره آن صورت گرفته است و جدای از اینکه نیت نگارنده آن در این مقطع از انتشار نامه چه می توانسته باشد برخی به پیشواز آن رفته و برخی به مقابله با آن برخاسته اند.
آنچنان که همواره انتظار می رود جبهه معاندین با خط اصیل انقلاب عموما به استقبال آن رفته و طیف دلسوزان انقلاب اسلامی در نقد و تقبیح آن قلم فرسایی کردهاند.
در میان این هیاهو تحلیل گرانی هستند که با برشمردن ویژگی های شخصیتی موسوی خوئینی ها و آوردن مصادیق تاریخی از وقایعی مانند تسخیر لانه جاسوسی و فتنه ۷۸ انتشار این نامه را با مبحث تابستان داغ در سال ۹۹ و با احتمال تحریک عمومی بی ارتباط ندانسته اند.
پس اکنون نیز برخی مطابق این فرایند تصور می کنند فتنه ای در پیش است و موسوی خوئینی ها می تواند نقش آفرینی در فتنه داشته باشد.
در اصل ماجرا که برای دشمنان بیرونی انقلاب اسلامی و مخالفین خط اصیل انقلاب اسلامی، در درون اوضاع به قدری تنگ شده و آن چنان در تنگنا قرار گرفته اند که مرد سایه نشین چندین دهه گذشته جریان چپ و اصلاحات، ناگزیر شده است از پس پرده بیرون بیاید، شکی نیست.
روزگاری جریان سیاسی مورد نظر آقای موسوی خوئینی ها افراد شاخص و اثرگذار داشت و از طرف دیگر جمعیتی بود که آمال و ایده آل خود را در پیروی از سبک و سیاق معرفی شده از جانب آنان می پنداشت و رای خود را به سبد ایشان میانداخت،
شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، روزگاری آورده ای داشتند و از سوی بخشی از جامعه به آنان اقبال وجود داشت، اما اکنون جامعه ما ازسطح تصورات ذهنی، آرمانخواهی و نظریه پردازی صرف عبور کرده و از بزرگان خود عمل به وعده ها را انتظار دارد یا به تعبیری جامعه از مرحله آرمانخواهی نظری به مرحله نتیجه گرایی و عمل گرایی رسیده است و سران خود را با خروجی ها می سنجد و نمره می دهد.
دولتهای کارگزاران، اصلاحات و دولت باصطلاح تدبیر و امید و حتی دولت میرحسین موسوی به لحاظ اندیشه سیاسی و سیاق حرکتی، در یک خط سیر بوده و بیش از ۳۳ سال سکانداری در دست ایشان بوده و تکیه بر عالیترین مقامات اجرایی و تصمیم سازی نظام را عهده دار بوده اند و اکنون جامعه از ایشان نمی پذیرد که فرار رو به جلو کرده و از تاکتیک فرافکنی و مقصر انگاری استفاده کنند.
این جریان برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نیز کمترین شانس و اقبال را برای خود متصور نیست. بزرگان این قوم شکی ندارند که مقبولیت اجتماعی ایشان به پایینترین سطح خود طی سنوات گذشته رسیده است ولیکن حال و روز این جماعت حکایت آن قماربازی را میماند که تمام سرمایه خود را باخته و دیگر ترسی از باخت ندارد و ناگزیر به بازی ادامه می دهد و تنها آرزویش این است که در میان این همه بدبیاری شاید ستاره اقبالش خوش درخشید وطالعش از نحسی خارج شد.
نامه آقای موسوی خوئینی ها قبل از آنکه بیانگر حال و روز جامعه باشد یا اینکه بخواهد گره ای از مشکلات را بازگشایی کند تنها و تنها با موج سواری از طریق ردیف سازی مشکلات به ویژه مشکلاتی که در سال ها و ماه های اخیر بصورت مدیریت شده تولید گردیده است قصد سهم خواهی از نظام را دارد، غافل از اینکه رهبر معظم انقلاب به تاسی از مولا و مقتدای خود ،امیر مومنان علیه السلام در برابر مطالبات ناحق همچون کوهی استوار و مستحکم ایستاده است و با این نامه نگاری ها و بحران انگاری ها، رهبری به ایشان باج نخواهد داد.
نتیجه بحث اینکه نگارنده علی رغم اعتراف به تمامی سختی هایی که جامعه فعلی به آن گرفتار آمده بر این باور است که هنوز بارقه های امید از کارآمدی نظام در قلب مردم روشن است، پس بحران از نوعی که کلیت جامعه را درگیر نماید در حال حاضر محقق نخواهد شد هرچند در روزهای اخیر با گرانی لجام گسیخته هرآنچه که ممکن است، آستانه تحمل جامعه را به پایین ترین حد خود رسانده باشد.
با این وجود سطح این نامه سرگشاده امید داشتن برای به منصه ظهور درآوردن ته مانده توان جریان اصلاحات از سمت آقای موسوی خویینی هاست، شخصیتی که همیشه مرد خاکستری و پدر معنوی اصلاحات نامیده میشد.
او که امروز عملا بدون یاور شده و در راس و قاعده اصلاحات ناکارآمدی را نظاره می کند، با نیت سهم خواهی از نظام و مددرسانی به آمریکا از طریق وادارسازی به مذاکره مجبور شده است از مسیر بحران آفرینی یا بحران انگاری برای تحقق نیت و بلکه ماموریتی که او و اسلافش همواره تصور میکردند مکلف به آن هستند، قیام کند.
همانگونه که سایرین از سپهر سیاسی انقلاب اسلامی با عملکرد ناصواب خود محو شدند اکنون نوبت به مرد خاکستری اصلاحات رسیده و از سپهر سیاسی انقلاب اسلامی حذف خواهد شد و دیگر نباید او را بازیگری موثر و نقش آفرین تصور نمود، به تعبیر اصلاح طلبان، موسوی خویینی ها آخرین میخ را با صدور این نامه به تابوت اصلاحات کوبید.
هوشنگ نادری
انتهای پیام/ن