نویسنده اسدآبادی نوشت: آنجا که ظلم و ستم بیداد میکرد، باغبانی پیر، ایران را در دست گرفت، علفهای هرز برچیده شد و صدای آبشار زیبای زندگی آرام به جریان افتاد و امثال قاسم سلیمانیهایی پروراند که دشمن از نام شهیدش هم میهراسد.
به گزارش عصرهمدان؛ ظلم بیداد میکرد، سایهی شوم استعمارگری بر سر مردم افتاده بود، انگار هیچچیز سر جای خودش نبود،
ظلم و ستم در جامعه ریشه دوانده و بیداد میکرد؛ ازآنجاییکه خدا ریشهی ظلم را ناپایدار میداند و ظالم را به خاک میزند پایههای رژیم طاغوت درهمشکسته و بر تختنشینانش آنچنان نابود شدند که نامی جز بدی بر صفحهی روزگار ایران از آنها بهجا نمانده است.
و چه زیبا گفت سهراب چشمها را باید شست جور دیگر باید دید…
آفتاب از پشت ابرهای سیاه کمکم نمایان شد، عشق قلم دست گرفت، بر روی آسمان ایران بزرگ نوشته شد: سلامی دوباره به ایران عزیز
کرکسها بال بستند و دست لاشخورها کوتاه شد و حال نوبت قناریها بود که زیبا چهچه بزنند و از آزادی بخوانند، آزادی که از پشت پردهی زبانهای بستهی عدالتخواهی و نواندیشی بیرون آمده باشد.
حال باید عمیق بنگریم که چه زیبا باغبانی پیر ایران را در دست گرفت، علفهای هرز برچیده شد و صدای آبشار زیبای زندگی آرام به جریان افتاد.
این باغبان پیر کسی نبود جز حضرت امام خمینی(ره) که بعدازاین همهسال یاد و خاطرهاش بر تارک این انقلاب آنچنان میدرخشد و قاسم سلیمانیهایی میپروراند که دشمن از نام شهیدش هم میهراسد.
این یعنی انقلاب جمهوری اسلامی ایران هرگز از هیچ دشمنی واهمه ندارد؛
هنوز هم یاد و خاطرهی باغبان پیر انقلاب در دل همهی ایران زنده است و ما نسل دیروز ، نسل امروز و نسل فردا به چنین امامی افتخار میکنیم و راهش را ادامه میدهیم.
فاطمه بگزاده
انتهای پیام/ن