
«عصر همدان» گزارش میدهد؛
وقتی شهر را با خطکش میسازند
پژوهشگر حوزه شهرسازی، از غلبه نگاه معماریمحور بر برنامهریزی شهری در ایران انتقاد کرده و آن را عامل بحران در توسعه فضایی، حکمرانی شهری و عدالت اجتماعی میداند و با اشاره به شهر همدان، این رویکرد را مخرب خواند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «عصرهمدان»، شهرهای امروز، موجوداتی زنده و پیچیدهاند با لایههای متعدد اجتماعی، فرهنگی و تاریخی که برنامهریزی دقیق و هوشمندانه میطلبند. اما به نظر میرسد در ایران، بهویژه در سالیان اخیر، نگاهی معماریمحور و فرمگرا بر اصول برنامهریزی شهری غالب شده است. این رویکرد نه تنها توسعه فضایی شهرها را مختل کرده، بلکه بحرانهایی جدی در حکمرانی شهری، عدالت اجتماعی و پایداری زیستمحیطی به بار آورده است. در این میان، پروژههای کالبدی بزرگمقیاس، اغلب بدون پیوستهای تحلیلی و بدون توجه به ساختارهای بومی، به جای بستری برای تعاملات انسانی، به ابژهای صوری برای نمایش قدرت تبدیل شدهاند و عقلانیت را از فرآیند تصمیمگیریهای شهری حذف کردهاند.
صادق حسنی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «عصر همدان» با بیان اینکه در بستر تحولات معاصر شهرسازی ایران، گسستی بنیادین میان «برنامهریزی شهری بهمثابه فرایند عقلانی تصمیمسازی سیستمی» و سیاستگذاریهای مبتنی بر فرمگرایی بصری» شکل گرفته است، اظهار کرد: گسستی که نهتنها الگوی توسعه فضایی را دچار اختلال کرده، بلکه موجبات بحران در حکمرانی شهری، عدالت فضایی، و پایداری زیستمحیطی را فراهم آورده است این شکاف، بیش از هر چیز، در سلطهی رو به تزاید «گفتمان معماریگرایی» متجلی است؛ گفتمانی که در آن، پروژههای کالبدی بزرگمقیاس، اغلب بدون پیوست تحلیلی و بدون انسجام با ساختارهای بومی، بهعنوان نشانههای توسعه معرفی میشوند و شهر بهمثابه ابژهای صوری برای بازنمایی قدرت و عملکرد، نه بستری برای تعامل اجتماعی، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
وی با اشاره به اینکه در نظریهپردازیهای نوین برنامهریزی شهری از مدلهای عقلانیت ارتباطیها برماسی تا پارادایمهای سیستمی و چند سطحی تأکید بر فرآیند، مشارکت، و تحلیلهای چند بُعدی بهمثابه بنیانهای توسعه پایدار شهری مطرح است، ادامه داد: در بسیاری از سیاستگذاریهای شهری ایران، این مفاهیم جای خود را به نگرشی تکبعدی، پروژهمحور و کوتاهمدت دادهاند که در آن فرم معماری و سرعت اجرا جای تحلیل، تعامل و آیندهنگری را گرفته است.
این پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری تاکید کرد: این وضعیت بهویژه در شهرهایی با پیشینه تاریخی و پیچیدگیهای اجتماعی نظیر همدان آثار مخربی بر حیات فضایی اجتماعی بر جای نهاده است.
عقلانیت در برنامهریزی شهری و جایگاه آن در توسعه شهری
وی با اشاره به اینکه همدان، با پیشینهای چند هزار ساله، کالبدی چندلایه و ساختاری منحصربهفرد، نمونهای روشن از شهرهایی است که در سایهی نگاههای معماریزده، دچار تضعیف در نظام تصمیمسازی، نادیدهگیری ظرفیتهای بومی و حذف تدریجی عقلانیت تحلیلی شده است، عنوان کرد: برنامهریزی شهری در ادبیات علمی، فرآیندی فراتر از تنظیم نقشههای کالبدی و طرحهای فیزیکی محسوب میشود و این فرآیند ریشه در عقلانیت دارد؛ عقلانیتی که میتواند در قالبهای گوناگون از جمله عقلانیت فنی، عقلانیت ارتباطی و عقلانیت انتقادی ظهور یابد.
حسنی افزود: هر یک از این گونههای عقلانی، بر رابطهای میان اهداف، ابزارها، کنشگران و دانش تأکید دارد و بهگونهای بنیادین، به فرایند تصمیمسازی شهری مشروعیت میبخشد.
وی با تأکید بر اینکه در رویکردهای کلاسیک برنامهریزی مانند مدل جامع_عقلانی، برنامهریز نقش ناظری بیطرف را دارد که بر اساس دادهها، اهداف را تنظیم و ابزار مناسب را برای تحقق آنها برمیگزیند، مطرح کرد: از دهه ۱۹۸۰ به بعد، با انتقاد از عقلانیت خطی و تکنوکراتیک، رویکردهای جدیدی مانند برنامهریزی مشارکتی، برنامهریزی ساختاریابیشده و برنامهریزی استراتژیک فضایی مطرح شدند که بر تعامل، گفتمان و چندصدایی تأکید داشتند که در این الگوها، شهر نه یک ساختوساز صرف، بلکه عرصهای برای تعاملات اجتماعی، معانی فرهنگی و تصمیمات جمعی تلقی میشود.
پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری با بیان اینکه در عمل، بهویژه در کشورهای جنوب جهانی مانند ایران، برنامهریزی شهری اغلب از سطح عقلانیت فراتر نمیرود، گفت: آنچه در عمل رخ میدهد، نوعی فرمالیسم تکنیکی بیریشه در بافت اجتماعی و فضایی است که تصمیمگیریها را از تحلیلهای چندبعدی دور کرده و به اجرای پروژههایی با منطق کالبدی و زیباییشناختی تقلیل میدهد.
وی افزود: در این شرایط عقلانیت جای خود را به «تصمیمات سریع، چشمنواز، و نمایشی» میدهد که نتیجه آن گسست میان شهر بهمثابه سیستم اجتماعی و شهر بهمثابه پروژه معماری است.
معماریگرایی در سیاستگذاری شهری ایران
حسنی با بیان اینکه یکی از مهمترین چالشهای معاصر در سیاستگذاری شهری ایران، سلطهی گفتمان معماریگرایی بر فرآیندهای برنامهریزی است؛ گفتمانی که «شهر» را نه بهمثابه بستری پویا برای کنش اجتماعی، بلکه بهمثابه ابژهای بصری برای نمایش قدرت، نظم یا زیبایی تلقی میکند، تصریح کرد: در این چارچوب، «معماری» بهجای آنکه بخشی از نظام کلنگر برنامهریزی باشد، خود را بهعنوان هستهی تصمیمگیری شهری جا میزند و عملاً سایر ابعاد توسعه فضایی را به حاشیه میراند.
وی با اشاره به اینکه در بستر تاریخی ایران، معماری همواره یکی از ابزارهای نمایش اقتدار سیاسی و نظم فرهنگی بوده است از کاخهای هخامنشی تا میدان نقشجهان و سپس نوسازیهای رضاشاهی، نگاه به معماری بهعنوان ابزاری برای خلق هویتی یکپارچه و بصری برای دولت مرکزی وجود داشته است، ادامه داد: این پیشزمینه تاریخی، بستری فرهنگی-ذهنی برای غلبه نگاههای فرمالیستی بر فضای شهری ایجاد کرده است.
پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری با بیان اینکه از دهه ۱۳۶۰ به بعد، با نهادینه شدن نهادهای موازی و اقتدارگرای غیربرنامهریز مانند شورای عالی معماری و شهرسازی، کمیسیون ماده پنج، یا بنیادهای اقتصادی دارای زمینهای شهری بخش مهمی از تصمیمگیریهای شهری خارج از فرآیندهای علمی و برنامهریزی صورت گرفت، تأکید کرد: در این ساختار، معماریگرایی بهعنوان یک راه میانبر برای تولید پروژههای بزرگ، سریع و قابلافتتاح، جایگزین تحلیلهای سیستماتیک شهری شد.
وی با بیان اینکه در دهههای اخیر، سیاستگذاران و مدیران شهری با تکیه بر سازوکارهای تبلیغاتی، به دنبال ساخت «نماد»، «نمای» و «پروژههای بزرگمقیاس» هستند که از نظر رسانهای بتواند هویت تولید کند، برجها، پلها، میدانگاهها و مجسمهها در این نظام ارزشگذاری، کارکردی فراتر از کارایی شهری پیدا کرده و بدل به ابزارهای مشروعیتبخش سیاسی شدهاند، ابراز کرد: در چنین بستری، گفتمان معماریزده بر برنامهریزی اولویت مییابد.
حسنی با تأکید بر اینکه دانشگاههای ایران نیز بهنحوی ساختاری، معماری و شهرسازی را در دو مسیر مجزا آموزش دادهاند معماری با تأکید بر فرم، زیبایی، و طراحی؛ و شهرسازی با تمرکز بر فرایند تحلیل و سیاست، گفت: این گسست معرفتی موجب شده در سطوح سیاستگذاری، معماری بهسبب وجه بصری و جذابیت اجراییاش، نقش غالب پیدا کند و شهرسازی به حاشیه رانده شود.
وی افزود: این روند در بسیاری از شهرهای ایران مشاهده میشود، اما در شهر همدان، بهدلیل غنای تاریخی و موقعیت راهبردی، جلوههای آشکارتری یافته است.
همدان در سایه معماریگرایی و حذف عقلانیت برنامه ریزی
پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری با بیان اینکه شهر همدان، بهعنوان یکی از کهنترین شهرهای ایران با سابقهای تمدنی، تاریخی و فضایی، همواره واجد لایههای متراکم فرهنگی و اجتماعی بوده که هرگونه مداخله در ساختار آن نیازمند درک عمیق از ماهیت پیچیده شهر است، مطرح کرد: در دهههای اخیر، این شهر به صحنهای برای مداخلاتی تبدیل شده که بیش از آنکه ریشه در عقلانیت برنامهریزی داشته باشند، برخاسته از رویکردهای پروژهمحور، نمایشی و معماریزده هستند. بررسی نمونههای مشخص نشان میدهد که تصمیمگیریها نه با تکیه بر اسناد بالادست و تحلیلهای فضایی-اجتماعی، بلکه عمدتاً از طریق پروژههایی «فرممحور» و با منطق «دیده شدن» صورت گرفتهاند.
وی با اشاره به اینکه در یک دهه گذشته، همدان شاهد احداث مجموعهای از پلهای غیرهمسطح، میدانگاهها و اصلاحات ترافیکی بوده که نهتنها نتوانستهاند گرههای ترافیکی را به صورت پایدار حل کنند، بلکه گاه خود به عامل تولید گرههای جدید، تضعیف پیادهمحوری، از بین رفتن کیفیت منظر شهری و تشدید تکهتکه شدن فضاها منجر شدهاند، بیان کرد: بررسیها نشان میدهد که این پروژهها نه بر مبنای طرح جامع یا تحلیل مدلهای حملونقل هوشمند، بلکه بر اساس تصمیمات فوری و صرفاً کالبدی طراحی شدهاند.
حسنی با بیان اینکه بازآفرینیهای انجامشده در بافت مرکزی همدان، بهویژه در حوالی میدان امام و خیابان اکباتان، عمدتاً با نگاه به «پاکسازی فیزیکی» و «نوسازی ظاهری» صورت گرفته و به جای احیای حیات اجتماعی، به تضعیف بافتهای تاریخی، حذف دستفروشان، اخراج مشاغل بومی و تبدیل مرکز شهر به فضای نمایش خالی از معنا انجامیده است، گفت: بهجای بازاندیشی ساختار اجتماعی در بستر تاریخی، طرحهایی غالب شدهاند که صرفاً بر بازسازی نما، جدارهسازی صوری و سنگفرشهای پرهزینه تمرکز دارند.
وی با اشاره به اینکه طرحهای توسعهای همدان در دهه اخیر بیشتر ماهیت «پروژه» داشتهاند تا «برنامه» به این معنی که بهجای تبیین چشمانداز بلندمدت و تلفیق آن با مشارکت ذینفعان، مسئولان شهری عمدتاً بر اساس فرصتهای مالی، فشارهای رسانهای، یا نگاههای فرمال تصمیمسازی کردهاند، ابراز کرد: این وضعیت به حذف تدریجی طرح تفصیلی واقعی و فرایندهای تحلیلی منجر شده و جای خود را به طرحهایی داده که در بهترین حالت، معماریزده و در بدترین حالت، فاقد منطق توسعه فضاییاند.
پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری با بیان اینکه همدان واجد ظرفیتهای بومی مانند کاروانسراها، تیمچهها، دباغخانه اکباتان و شبکه بازار سنتی است که میتواند در قالب برنامهریزی مشارکتی احیا و به توسعه پایدار شهری کمک کند، سیاستگذاریهای معاصر عمدتاً این بسترها را نادیده گرفته یا به آنها صرفاً به چشم کالبدی توریستی نگریستهاند، عنوان کرد: چنین نگاهی، نشانهای دیگر از حذف عقلانیت سیستماتیک و غلبه نگاه ابزاری معماریزده است.
وی بر اساس اینکه بر اساس تحلیلهای پیشین، روشن است که سلطهی گفتمان معماریگرایی در همدان، برنامهریزی شهری را از مسیر عقلانی خود خارج کرده و موجب سلسلهای از مداخلات ناکارآمد، ناپایدار و گاه مخرب شده است، تأکید کرد: برای اصلاح این روند و بازگرداندن «عقلانیت تحلیلی، ارتباطی و انتقادی» به نظام برنامهریزی شهری، نیاز به مجموعهای از مداخلات ساختاری، نهادی و فرهنگی داریم.
حسنی با تأکید بر اینکه تقویت نظام تصمیمسازی مبتنی بر داده و تحلیل سیستمی تصریح کرد: تدوین و بهروزرسانی طرح جامع توسعه پایدار شهری همدان با رویکردهای چندرشتهای اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی، فضایی ضرورت دارد.
وی مجموعهای از راهکارهای تحلیلی و عملیاتی را برای بهبود وضعیت شهرسازی همدان ارائه داد و بر ضرورت راهاندازی سامانههای تحلیل دادههای شهری (GIS + IoT + Big Data) برای تصمیمگیریهای مبتنی بر شواهد تأکید کرد.
پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری همچنین الزام پیوستهای اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی در کلیه پروژههای شهری را از نیازهای اساسی دانست و گفت: باید جایگاه معماری در خدمت برنامهریزی شهری بازتعریف شود، نه بالعکس.
وی طراحی نظام معماری شهری را در چارچوب «راهبرد کلانشهر» و نه بر اساس سلیقه مدیران یا فشار رسانهها، حیاتی خواند و بر لزوم حرکت از «زیباسازی کالبدی» به «بازآفرینی اجتماعی» با اولویت حفظ هویت، مشارکت و حافظه شهری تأکید کرد.
حسنی همچنین خواستار پایان دادن به رویکرد پروژهمحوری و تمرکز بر برنامهمحوری چندمرحلهای و منعطف شد و احیای ظرفیتهای بومی با نگاه برنامهریزی مشارکتی، و فعالسازی ساختارهای قدیمی مانند تیمچهها و دباغخانهها در قالب «پلتفرمهای اقتصاد شهری محلی» را از جمله راهبردهای کلیدی برشمرد و استفاده از ابزارهای نوین مانند طراحی تاکتیکی شهری نیز در این راستا پیشنهاد داد.
وی تقویت نهادهای محلی و گروههای ذینفع (بازاریان، ساکنان، اصناف) در فرایند برنامهریزی و تصمیمسازی را ضروری دانست و همچنین بر اصلاح سیاستگذاری در شورای عالی معماری و شهرسازی و ادغام دانش معماری و شهرسازی در برنامههای آموزشی بینرشتهای تأکید کرد.
پژوهشگر حوزه برنامهریزی و مطالعات شهری با بیان اینکه راهاندازی «رصدخانه شهری همدان» برای پایش کیفیت تصمیمات و پروژهها نیز از دیگر پیشنهادات است، خاطرنشان کرد: همدان، با لایههای تاریخی و اجتماعی عمیق، نیازمند بازنگری اساسی در سیاستگذاری فضایی خود است.
وی با تأکید بر اینکه سلطه معماریگرایی و پروژهمحوری، عقلانیت برنامهریزی را به حاشیه رانده است، افزود: بازگشت به «تفکر کلنگر، فرآیندمحور و مشارکتی» در مدیریت شهری، که در آن فرم حاصل محتوا و سیاست باشد نه جایگزین آن، از نیازهای مبرم این شهر است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «عصر همدان»، غلبه نگاه معماریگرا و پروژهمحور در شهرسازی، بهویژه در شهری با پیشینه تاریخی و فرهنگی همدان، پیامدهای ناگواری داشته است. از پلهای غیرهمسطح بیمورد گرفته تا بازآفرینیهای ظاهری که به تضعیف بافتهای تاریخی و حذف مشاغل بومی انجامیدهاند، همگی نشان از غیبت عقلانیت تحلیلی، ارتباطی و انتقادی در نظام تصمیمسازی شهری دارند. برای بازگرداندن حیات و پویایی به شهرها، ضروری است که نهادهای مسئول، دانشگاهیان و جامعه مدنی با همافزایی، رویکردی جامعنگر، فرآیندمحور و مشارکتی را در پیش گیرند. بازتعریف جایگاه معماری در خدمت برنامهریزی شهری، تقویت نظام تصمیمسازی مبتنی بر داده، احیای ظرفیتهای بومی و مشارکت فعال شهروندان، تنها بخشی از راهکارهایی است که میتواند شهرهایمان را از تبدیل شدن به مجسمههای بیروح و فاقد معنا نجات دهد و بستر را برای توسعهای پایدار و عادلانه فراهم آورد.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!