• امروز : جمعه, ۲ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
6
قدم به قدم با خادمان بی شیله پیله؛

تنظیم نظم نوین جهانی در مدار منظومه حسین(ع)

  • کد خبر : 196313
  • 15 شهریور 1402 - 8:44
تنظیم نظم نوین جهانی در مدار منظومه حسین(ع)
وقتی به عمود آخر می رسی به ارباب ادب سلام می‌دهی تا پس از روزها و شب‌ها پیاد‌ روی در کهکشان زمینی جاده عاشقی، شاهد تنظیم نظم نوین جهانی باشی در مدار منظومه حسین(ع).حتی اگر پاهایت تا مچ تاول زده و خار در آن فرو رفته، لباس‌هایت خاکی و کفش‌هایت پاره باشد، شانه‌هایت بسوزد و گلویت خس خس کند، از هم اینک کوله بسته‌ات را باز نمی‌کنی تا اربعین سال بعد به مانند خادمان بی شیله پیله، انگار ذوب معناطیس غیرت حسینی شده‌ای برای رستاخیز مهدوی.

به گزارش عصر همدان؛ نزدیکای اربعین که می شود، دلت بدجور هوایی شده و نفس کشیدن در شهر برایت مشکل می شود و باید دل به دریا بزنی تا معرفت یابی که اگر نزنی تو می مانی و یک عالمه حسرت. و اما…

پرده اول: حسین جانم، نقاشی ام را دوست داری؟

وقتی داری راهی سرزمین بهشت در روزی زمین می شوی، همه التماس دعا دارند.دلشان گیر امام حسین(ع) است و خانه ایشان حرف حضرت رقیه(س). این وسطا پای ماشین هنگام بدریقه دختر کوچولوی نازنینی پیدا می شود، می گوید رفتی حرم این نقاشی را بنداز تو حرم، بگو امام حسین (ع) نقاشی بچه هاتو کشیدم قشنگه؟دوست داری؟

پرده دوم: خادمان اربعین منتظران ظهورند

چقدر بی نظیره نخستین توقفگاهت تو مسیر پیاده روی اربعین بشه جایی که خادمینش بی صبرانه منتظرظهور منتقم هستند.

قراره روزی بیاید تا دودمان ظلم و فساد را از بین ببره و منجی بشریت خودشان را به نام جدشان حسین ابن علی(ع) معرفی کند ای جانم آقاجان مهدی جانم بیا که دنیا بی تو تنگ است تنگ…

پرده سوم: اربعین مشق عشق سبک زندگی است

برای دوران ظهور اینجا در مسیر پیاده روی اربعین هر کسی به فکر خودش نیست.همه به فکر یکدیگرهستند.

یکی نان پخت می کند، یکی انواع غذاها را تهیه، یکی لباس های پاره پاره شده زوار را می دوزد، یکی دیگر کفش ها را جفت می کند و واکس می زند، یکی هم پیدا می شود در اوج گرما آب سرد به دستت می ده و می گوید؛ بنوش به یاد حسین(ع) تشنه لب.

اینجا نظم خاصی مدیریت سفر را بر عهده دارد.برنامه ریزی نشده همه انگار حول یک محور می دانند در امتداد کدام مسیر حرکت کنن،د اصلاً اینجا نظم نوینی شکل گرفته با محوریت سیدالشهداء(ع). قطعا حسین(ع) شکل دهنده و نظم دهنده تمدن نوینی است که حکومتش را امام عصر(عج) رقم می زند ان شاءالله.

پرده چهارم: اربعین، معناطیس غیرت حسینی است

برای رستاخیز مهدوی در مسیر اربعین یکهو به خودت میای می بینی ۱۲ ظهره اما حرکت حسینی متوقف نشده، یا ساعت شده دو سه نیمه شب، بازهم موج عظیمی از زائران کوی یار در حرکتند.

حالا یک قطره هم باشیم و کنار بشینیم استراحت کنیم، بازم تفاوتی ندارد تلاطم خروشان رستاخیز مهدوی، غیرت بشریت را به نقطه اوج رسانده و مغناطیس هستی دارد همه ما را یه یک سمت هدایت می کند و این جوش و خروش خون حسین(ع) در دل هاست که پس از قرن ها تازه است و متوقف نشده و تجلی اش شده اجتماع ده ها میلیونی اربعینی ها که تمرینی می شود برای ما تا سبک زندگی تو دوران مهدوی را یاد بگیریم.

اینجا رد خون حسین(ع) تازه است و مغناطیسش ما را جذب می کند تا بیدار شویم و به دنبال حقیقت حرکت کنیم.

اینجا دردها هم زیباست، پای تاول زده، سینه گرفته شده، خستگی و کمر دردهایش هم شیرین است چون همه می دانند قراره عاشقیشان بشود بین الحرمین.

در کربلا جزء زییایی نمی بینند چون در عشق معشوق خود غرق شده اند.

پرده پنجم: اربعین میعادگاه حامیان قرآن

فرصتی برای بصیرت افزایی و به حقیقت خداوند سبحان خود قرآن را نازل کرده و خود برای نگهداری اش کافی است.

از اربعین‌ می شود برای کارهای فرهنگی زیادی بهره گرفت، ظرفیت بزرگی است که نادیده گرفته شده.

هرچند ذات اربعین و این حرکت مواج و پرصدای هستی خود یک کار بزرگ فرهنگی است، اما جا دارد که در دل این فرهنگ عظیم برنامه های فرهنگی متنوع دیگری هم برگزار شود آن هم برای بالا بردن بصیرت، برنامه هایی جذاب و مثال زدنی برای جهانیان مثل همین کار فرهنگی ختم قرآن که توسط یکی از موکب های ایرانی انجام شد.

توقفگاهی بود و هر کسی یک تا دو صفحه از کلام الله مجید را قرائت می کرد و در ثواب ختم دسته جمعی قرآن شریک می شد.

استقبال خوبی هم از این موکب شد.نشان می دهد که اگر کار فرهنگی برنامه ریزی شده و حساب شده باشد جواب می گیرد.شک نکنید.

پرده ششم: ایثار کودکان عراقی مثال زدنی است/گوشواره ای که روضه خواند چه کیفی دارد.

غروب به پایان رسیده و موذن اذان گفته و تو بعد از نماز راهی می شوی که قدم هایت را با عمودهای عاشقی موازی کنی.

در این بین دختر بچه های عراقی را می بینی که از سر و کولت بالا می روند و با لهجه شیرین خودشان دستت را به گرمی فشارند و بوسه بر گونه هایت می زنند، پاهایت را رها نمی کنند و دعوت به چادرشان می شود حرف اول و آخرشان.

دلت نمی آید نه بگویی.با لبخندی لبخندشان را پاسخ دادیم و رفتیم.من و دوستم و دوست دوستم.چادری مهیا بود با زیراندازی هرچند خشک اما با پتوها نرم نرم شده بود، کولرشان هم به پا بود.

خنک و دیگر از گرمای طاقت فرسای بیرون خبری نبود.آب برایمان آوردند خنک و تگری. با آمدن مادر یا بزرگترشان از آن سوی چادر، سفره ای پهن کردند برای ۱۵ تا ۲۰ نفر و غذایشان هم گرم و آماده بود. گفتیم کمی در این خیمه بمانیم تا دل دخترکان شاد شود.ماندیم.زبانمان یکی نبود، اما با ایما و اشاره با کاغذی که داشتم قورباغه و موشک کاغذی درست کردم و با کودکان آن خیمه به بازی نشستیم.کم کم خواب بر روی پلک هایم سنگینی می کرد.چشمم به خواب نرفته بود که دیدم آن دخترک کوچک عراقی که برایش قورباغه کاغذی درست کرده بودم چرتم را پراند و گوشواره ای در دستم گذاشت.نگاهی به گوشواره انداختم و نگاهی به گوشش که کمی سرخ شده بود.شاید می خواست گوشواره را به گوشش بیاندازم. نمی دانم منظورش چه بود، اما حالا دیگر گریه امانم را بریده بود و گوشواره را در دستش گذاشتم. انگار می خواست برایم روضه حضرت رقیه(س) را بخواند.

پرده هفتم: نامه ای که دردهایم را از یاد برد

قرار بود تا حدود چهل پنجاه تا عمود حرکت کنیم و تا عمود ۱۳۱۳ دیگر توقفی نکنیم.شرایطم مساعد نبود.کمی از دوستان عقب افتاده بودم‌.شاید پنج تا شش گام.نمی دانم.نفس هایم به شماره افتاده بود و تاول های پایم هرزچندگاهی صدایشان در می آمد و من زمزمه می کردم ..‌.عاشقا بیایید تماشا …کربلا بریم پیاده پابوس حسین زهراء. سعی می کردم به توصیه دوستم عمودها را نگاه نکنم.درد پایی که قبلا شکسته بود به درد تاول ها اضافه شد.گویا کوله پشتی سبکم هم سنگین تر شده بود! از دو طرف دستانم را به کمرم گرفتم.دوست مهربانم که در طول مسیر حواسش جمع همه چیز بود هرازچندگاهی به عقب نگاهی می انداخت و می گفت: خوبی و منم سری تکان می دادم به نشان خوب بودن و لبخندی پشت سر آن.

نزدیک عمود ۱۳۱۳ که شدیم خانومی دستی بر روی شانه هایم زد و سلام داد.نای پاسخ دادن نداشتم و آرام و نفس زنان گفتم سسسلام. پاکتی به دستم داد و گفت ما گروهی از تهران هستیم که از این پاکت ها ۳۱۳ عدد تهیه کرده و به ۳۱۳ نفر در مسیر پیاده روی اربعین اهدا می کنیم و این سهم شماست. نگاهی به او انداختم و نگاهی به پاکت و متعجب‌.آنقدر خستگی بر من غلبه کرده بود که حتی نتوانستم درست و حسابی نام و نشانش را بپرسم.تا به خود آمدم او رفت و سوالاتم بی جواب ماند. پاکت را که باز کردم حرف هایی داشت خواندنی، حس کردنی. بغض بدجور گلویم را می فشرد.اشک در چشمانم حلقه بست.حالا دیگر قدم هایم را استوارتر بر می داشتم حتی با تاول ها و دردها.دردها شیرین شد.

پرده هشتم: خادمان حسینی بی شیله پیله هستند

هر کجای مسیر در پیاده روی اربعین سر بچرخانیم یا نوجوانان و جوانان را می بینیم یا کودکان صاف، پاک و معصوم را.حتی مسن ترها هم شوق جوانی دارند و انگار نه انگار گرمای هوا نزدیک ۵۰ درجه است، یک دل هستند، بی شیله پیله خادم حسین(ع). اینجا غرور جوانی معنایی ندارد چرا که ذوب در محبت سیدالشهداء(ع) شده اند.از لقمه لقمه غذا و جرعه جرعه آب خودشان در طول سال گذشتند، هزینه ای تهیه می کنند تا به اسم خادم الحسین(ع) فریادشان گوش نامحرمان دایره امن الهی را کر کند و به زائران کوی یار متواضعانه بگویند؛ خوش آمدی زائر بفرما غذا، بفرما آب، بفرما شربت.به همین سادگی دلشان را صفا می دهند با پذیرایی های حلالشان خیلی بهتر از من مدعی.

پرده نهم: کودکان آب

چه خوش است پیاده روی زیر آفتاب سوزان تا لبانت خشکیده شود و کودکان آب بیایند و بگویند؛ بفرما آب سرد زائر، نوش جان. گرفتن آب از دستان کوچک و نحیف این کودکان عجب صفایی دارد و دل هر مرده ای را زنده می کند.محبت به اهل بیت عصمت و طهارت را در وجود این کودکان خواهی یافت.کمی آن سوتر زائری را دیدم که آب از دست هیچ یک از نوجوانان نگرفت و اصرار داشت آن دخترک عراقی سه چهار ساله آب را به دستش برساند و دستان دخترک را بعد ببوسد.

 

پرده دهم: حاج قاسم و ابومهدی المهندس قهرمان عصر حاضر ایرانی ها و عراقی ها

آنانی که رفتند تا راه حرم باز بماند در جای جای مسیر اربعین، عکس نوشته های شهدا به ویژه شهدای جبهه مقاومت و ویژه تر حاج قاسم و ابومهدی المهندس قهرمان مشترک ایرانی ها و عراقی ها را یا نصب شده بر روی کوله پشتی ها یا در موکب های متعدد مشاهده می کنیم‌.

اگر این مسیر باز است، اگر در آسایش و امنیت پیاده روی می کنیم، قطع و یقین همه اش به برکت خون های پاک مطهر این شهداست که رفتند تا ما قدم برادریم برای حرم یار و اقتدار شیعه را به رخ جهانیان بکشانیم.

پرده یازدهم: کیست امام حاضر را یاری دهد؟

گوشت را تیز کن؛ صدای منجی بشریت، امام عصر و زمان(عج) بگوش می رسد، آیا ۳۱۳ نفر هستند او را یاری کنند؟ برای ظهورش چه کرده ایم؟

پرده دوازدهم: با چادرهایشان مدافع حرم اند؛

پرقدرت، با اقتدار پذیرایی از میلیون ها زائر در گرمای طاقت فرسا دشوار است و اگر این پذیرایی با چادر باشد به ظاهر دشوارتر و اما این بانوان عراقی هستند که با چادر و حجاب کامل مدافع حرم حسینی شده اند و قدرت اقتدارشان را نمایان ساخته اند.

 

وقتی که ذوب شده در عشق الهی باشی زیر سایه ولایت حسینی هستی، گرما برایت معنایی ندارد. وقتی که عاشقی به ندای قلبت گوش می دهی و عرق ریختن در گرمای بالای ۴۵ درجه، انگار نه انگار برایت می شود، چرا که خوب می دانی لیلای خدایی و باید حافظ حرم باشی با چادری که سفارش زهراء(س) است.

پرده سیزدهم: رد پای ولایت در مسیر اربعین رهبرم، عزیزتر از جانم،

ای آن که با رهنمودهایت آزادی خواهان جهان امیدوارند و جهان کفر را به زانو در آورده اند تا زمینه ساز ظهور مولایمان شوند.همه در طول مسیر به یادت بودند حتی آن موکب دار عراقی.

پرده چهاردهم و آخر: تنظیم نظم نوین جهانی در مدار منظومه حسین(ع)

عمود آخر گره خورده با دیدار گنبد عباس(ع)، همان سقا و علمدار دشت نینوا. زائران اینجا که می رسند را یا در حال سجده شکر می بینی یا دست به سینه ادب گذاشته و سلام می دهند به ارباب ادب، تا پس از روزها و شب ها پیاده روی در کهکشان زمینی جاده عاشقی، شاهد تنظیم نظم نوین جهانی باشند در مدار منظومه حسین(ع). اینجا منظومه حسین(ع) همه اش جذبه است، جذبه ای نورانی، پاکی مطلق؛ آن هم برگرفته از رسالت نبوی، صلابت حیدری، عصمت فاطمی و بخشش حسنی. اینجا حتی اگر پاهایت تا مچ تاول زده و خار در آن فرو رفته باشد، لباس هایت خاکی و کفش هایت پاره شده اند، شانه هایت بسوزد و گلویت خس خس کند، باز هم خوب می دانی دستانت خالی است؛ چرا که نه گونه دختر سه ساله ات نیلگون شده، نه تازیانه جفا بازوانش را کبود کرده و نه بدن برادرت را اربا اربا بر سر نیزه دیده ای.

 

ما کجا و مصیبت زینب(س) کجا و امان از آن شام بی شام که دندان های برادری را چوب زدند و رقیه (س) از غصه نبود پدر رفت تا بهشت. برای همین است که زود این تاول ها خوب می شوند و تو از هم اینک کوله بسته ات را از نمی کنی تا اربعین سال بعد و امید داری که قدم هایی که نذر ظهور امام زمان(عج) کرده ای جواب دهد و فرجی شود در ظهور مولایمان. شیعه با همین دو بال معرفت، بال گشوده و در آسمان بیکران پرواز می کند؛ بال حسینی و بال مهدوی؛ بدان معنا که تن به ذلت ندهیم و امید به آینده روشن داشته باشیم. به همین دلیل است که عکس نوشته های نصب شده بر روی تعدادی از کوله پشتی اربعینی ها نوشته شده؛ مرگ‌بر امریکا، مرگ بر اسرائیل و همین اشاعه استکبارستیزی، استمرار تفکر حسینی است که دشمنان اسلام را از اجتماع ده ها میلیونی اربعینی ها به وحشت انداخته.

اللهم عجل لولیک الفرج

فاطمه زنگنه

 

لینک کوتاه : https://asrehamedan.ir/?p=196313

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
به نظر من !!!

3 × 4 =