• امروز : دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 25 November - 2024
3

حاج حسن تاجوک شهید شاخص ملایر

  • کد خبر : 147212
  • 21 اسفند 1400 - 9:50
حاج حسن تاجوک شهید شاخص ملایر

شهید حاج حسن تاجوک سال ۱۳۴۰ در شهر ملایر به دنیا آمد. کودکی­اش در محیطی آکنده از معنویت سپرس شد. در سال ۱۳۴۶ جهت تحصیل قدم در دبستان نهاد و این مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سر گذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه­ای وافری نسبت به […]

شهید حاج حسن تاجوک سال ۱۳۴۰ در شهر ملایر به دنیا آمد. کودکی­اش در محیطی آکنده از معنویت سپرس شد. در سال ۱۳۴۶ جهت تحصیل قدم در دبستان نهاد و این مرحله را از آغاز تا پایان باهوش و ذکاوتی که داشت به خوبی پشت سر گذاشت. حسن از همان ابتدا علاقه­ای وافری نسبت به سالار شهیدان حضرت حسین (ع) در دل داشت و در جلسات عزاداری مولایش با شور و شوق شرکت می­کرد. در سال ۵۴ وارد دبیرستان گردید و این هنگامی بود که ذهن فعال او و اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه را به خوبی درک می­کرد. در جریانات انقلاب فعالانه شرکت داشت به نحوی که چندین مورد به دست عوامل ساواک شاه ملعون مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، حسن با عشقی عجیب به دیدار محبوب خود در قم شتافت که در آنجا به خاطر شوق به این دیدار به زیر ماشین رفت. اما در کمال تعجب صدمه­ای به او نرسید. در آتشی که مزدوران ضد انقلاب در کردستان به پا کرده بودند جانانه حضور یافت و تا اوایل شروع جنگ تحمیلی در آنجا مشغول مبارزه با این نوکران استکبار جهانی بود. با زبانه کشیدن شعله جنگ به جبهه نبرد علیه کفار بعثی شتافت و اینگونه صفحه­ای دیگر از دفتر مبارزات خود را ورق زد. در فروردین ماه سال ۶۰ جهت ازدواج به شهر آمد اما سریعاًً پس از این امر خیر به جبهه برگشت و ماهها در آنجا ماند. در سال ۶۱ حاج حسن به اتفاق تعدادی از فرماندهان جهت شناسایی منطقه جدید در سومار رفته بودند که با برخورد به کمین دشمن و درگیری، برادران، محمدآل­پورحجازی و حسین جعفری به شهادت می­رسند برادر حاج رضا مستجیری به اسارت در می­آید و شهید حاج حسن تاجوک به شدت مجروح می­شود و عراقی­ها به خیال آنکه او شهید شده رهایش می­کنند و حاج حسن بعد از یکی دو روز توسط نیروهای خودی به عقب منتقل می­گردد. سردار رشید حاج حسن تاجوک در حالی که جراحات بسیاری را در بدن داشت، زخم ماندن در این قفس تاب از کفش برده بود تا اینکه سرانجام پس از سالهای متمادی حضور در جبهه­ها و ایثار و فداکاریهای بی­شمار در تاریخ اول تیرماه ۶۷ نماز عشق را در محراب خون سلام گفت و به دیار معبود شتافت

گزیده ای از وصیت نامه

و لا تَحسبنَّ الذینَ قُتلوا فی سبیل ا… امواتا بل احیاء عند ربهم یُِرزقون

یا نفس من بعد الحسین(ع) مونی فبعده لا کنت ان تکونی«حضرت عباس»

ای نفس زندگی بعد از حسین(ع) ننگت باد مرگت باد

با شهادت بر یگانگی خداوند متعال و نبوت حضرت محمد (ص) و امامت ۱۲ امام و ولایت فقیه وصیت نامه خود را آغاز می‌کنم.

با درود به رهبر کبیر انقلاب و خانوادهای شهدا و با درود به شهدای انقلاب اسلامی از هابیل تا کربلای خوزستان، هم اکنون که قلم در دست گرفته‌ام و می‌خواهم کلماتی را به عنوان وصیت بر روی کاغذ بنویسم، دستم می‌لرزد چون می‌دانم که من لیاقت شهادت را ندارم و نمی‌دانم چرا. من از قافله عقب مانده‌ام و علت هم این است که من هنوز ساخته نشده‌ام، ولی خدایا تو خود می دانی که چقدر من با خودم صحبت می‌کنم و خود را دلداری می‌دهم و می‌گویم

خداوند کریم و رحیم است و حتماً شهادت را نصیب من می‌کند، خدایا دوستان همه رفتند رفقا همه رفتند دیگر از دوستانم باقی نمانده، عابدینی‌ها، سلطانی‌ها، اسلامجو، ترکاشوندها، حاتمی، فراهانی، کلیه عزیزان رفتند و من خجالت می‌کشم از منطقه سالم برگردم، خدایا تو خود می‌دانی که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و کورکورانه نیست و می‌دانم که به چه راهی که همان لقای تو است می‌روم.

خدایا تو خودت کمک کن، الهی من با تمام وجود ادراکت می‌کنم و این سخن زیبایت را خوب درک می‌کنم که «یُحبُّوه و یُحبُّونَه»، خدایا تو خود می‌دانی که این بنده

حقیر به تو عشق می‌ورزد و همیشه به یاد تو بوده و هستم، زیرا امید من و تکیه گاه من توئی ای مولا  و غیر از تو کس دیگر ندارم خدایا ای کاش من هفتاد بار زنده می‌شدم و دوباره در سنگر تکه تکه می‌شدم، مگر نه اینکه همیشه در زیارت وارث می‌خوانیم که:

«یا لَیتَنا کُنـّا مَعکم فأفوزَ فوزاً عظیماً»

حالا آماده‌ام خدا می‌خواهم به فوز

عظیم برسم، کمکم کن ای مولا

عزیزان همه شما را خیلی دوست دارم ولی این را بدانید که خدا و اسلام را خیلی بیشتر از شما دوست دارم و باید به ندای حسین زمان لبیک گفت.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://asrehamedan.ir/?p=147212

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
به نظر من !!!

شانزده − 5 =