• امروز : سه شنبه, ۶ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 26 November - 2024
9
بانوی همدانی:

همیشه پا به رکاب و آماده شهادت بودم

  • کد خبر : 194156
  • 29 مرداد 1402 - 10:41
همیشه پا به رکاب و آماده شهادت بودم
صغری یوسفی یکی از نمونه خواهران بسیجی فعال در زمان انقلاب و زمان جنگ بودند، که بهترین سالهای عمر و جوانی خود را در راه خدمت به این انقلاب و نظام سپری نمودند.

به گزارش عصرهمدان؛ صغری یوسفی درگفتگو باخبرنگار ما از خاطرات مربوط به روز قدس خود این گونه می گوید:یکی از خواهران بسیجی عضو فعال بسیج خواهران بودم که مامور به کمیته امداد شده بودم و در بحث انتظامات و بازرسی های مراسم از طرف کمیته همیشه حضور داشتم و انجام وظیفه می کردم.

وی ادامه داد: مدت ۲۵ سال فرمانده پایگاه شهید مدنی همدان واقع در دره مرادبیگ بودم و انجام وظیفه می‌کردم.

بانوی همدانی در بیان یکی از خاطرات خود چنین گفت: یکی از خاطرات دردناک من در تاریخ ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۶۱ مصادف با روز جهانی قدس در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان آن سال بود.

مسئولین کمیته به ما گفتند که نیاز نیست شما در راهپیمایی روز قدس شرکت کنید،شما مستقیم بروید استادیوم و مشغول به کار محوله باشید.

من و تعدادی از خواهران کمیته، صبح روز جمعه جهت بحث انتظامات و بازرسی به استادیوم قدس رفتیم و کارمان را شروع کردیم و خانم هایی که جهت نمازجمعه به استادیوم می آمدند بازرسی می‌کردیم. راهپیمایی شروع شده بود و مردم در حال راهپیمایی به سمت استادیوم بودند که یک‌دفعه وضعیت قرمز شد و محله سبد باف های همدان مورد بمباران هوایی قرار گرفت و سرو صداهای بلندی هم آمد.

چند دقیقه بعد مسئولین به ما گفتند که کم کم چند تا از شما خواهران جمع و جور کنید و برید به سمت مسجد جامع و آن جا را سر و سامان بدهید که مردم را بفرستیم مسجد جامع جهت نماز جمعه، یه کمی اوضاع خطرناک شده است.

هنوز خطبه های نمازجمعه شروع نشده بود من فرزندم که دختروحدودا ۳ ساله بود، بغل کردم و با چند تا از خواهران از استادیوم خارج شدیم و شروع به حرکت به سمت ایستگاه کردیم که یکدفعه صدای بمباران مهیبی آمد و همه جا پر از گرد و خاک شد،برگشتیم عقب ودیدیم که استادیوم را زدند. دوباره به استادیوم برگشتیم صحنه های خیلی تکان دهنده ودردناکی دیدیم.

گودال بزرگی بر اثر اصابت موشک ایجاد شده بود، تعدادی از دیوارها خراب شده و ریخته بود،بعضی ها زیر آوار مانده بودند، بعضی ها بر اثر اصابت ترکش شهید شده بودند و عده ای دست و پایشان قطع شده بود.

تکه های گوشت روی زمین و روی دیوارها پاشیده شده بود از دیدن این صحنه ها حالمان خیلی بد شد و دلمان به درد آمد که چه افراد روزه دار به این نحو به خاک و خون افتاده بودند.

عده ای دنبال عزیزان وفرزندان و بستگانشان میگشتند. با کمک مردم اول مجروح ها و زخمی ها توسط آمبولانس و ماشین های موجود به بیمارستانها منتقل شدند.

بعد هم عده ای کمک به جمع آوری جنازه ها و گوشت های تکه تکه و خورد شده نمودند و همه به بیمارستان و سردخانه منتقل شدند.

بعد از کمک به خانم ها در استادیوم، مسئولین به ما گفتند که سریع بروید مسجد جامع و ما رفتیم و الباقی مردم جهت اقامه نماز جمعه آمدند و نماز جمعه برپا شد.

فردای آن روز یعنی شنبه حدود ۹۰ جنازه جهت تشییع آماده شد و من هم برای تشییع رفتم.

تعدادی از جنازه ها مربوط به اطراف همدان بود که بعد از تشییع به روستای محل اقامت خودشان منتقل شدند. آن جمعه روز بسیار سخت و ناراحت کننده و درد ناکی بود.

من همیشه جزء کفن پوشان و پا به رکاب ها و آماده ی شهادت بودم و از هیچ کوشش و کمکی دریغ نداشتم و همیشه در همه برنامه های بسیج و کمیته حضور فعال داشتم.

این انقلاب از اول با خون شهدا بوجود آمده و با خون شهدا تا به حال حفظ و آبیاری شده و تا ظهور آقا صاحب الزمان (عج) حفظ خواهد شد.

انتهای پیام/ ب

لینک کوتاه : https://asrehamedan.ir/?p=194156

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
به نظر من !!!

دوازده − هشت =