• امروز : سه شنبه, ۶ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 26 November - 2024
2

شهیدی که از شادی دیگران آرامش می گرفت

  • کد خبر : 112145
  • 13 اردیبهشت 1400 - 14:11
شهیدی که از شادی دیگران آرامش می گرفت

سردار شهید علیرضا شمسی پور از شهدای استان همدان و پنجاه و دومین شهید تفحص است و آنچه در زیر می خوانیم یک خاطره از هزاران خاطره دوستان این شهید گرانقدر است. به گزارش عصرهمدان؛ شهید علیرضا شمسی پور مرد رزمی روزهای سخت جنگ بود که صبح روز ۱۳ اردیبهشت ماه ۹۵ طی عملیات جستجوی […]

سردار شهید علیرضا شمسی پور از شهدای استان همدان و پنجاه و دومین شهید تفحص است و آنچه در زیر می خوانیم یک خاطره از هزاران خاطره دوستان این شهید گرانقدر است.

به گزارش عصرهمدان؛ شهید علیرضا شمسی پور مرد رزمی روزهای سخت جنگ بود که صبح روز ۱۳ اردیبهشت ماه ۹۵ طی عملیات جستجوی شهدا بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.

سردار شهید علیرضا شمسی‌پور متولد ۱۳۴۵ در استان همدان بود وی همچنین رئیس هیئت دوچرخه سواری استان همدان و رئیس تربیت بدنی سپاه این استان نیز بود و پنجاه و دومین شهید تفحص نام گرفته است.

شهید علیرضا شمسی پور بعد از دفاع مقدس در نبرد با دشمن برای آماده سازی جوانان در میادین ورزشی بود وکمتر ورزشکاری او را از نزدیک ندیده و با خلق و خوی این شهید آشنا نشده است.

منش پهلوانی به معنای واقعی در این شهید تداعی بود و همه افراد از هر سنی او را دوست داشتند.

سعید دینوی یکی از دوچرخه سواران همدانی است و آنچه را در ادامه می خوانیم خاطره او با شهید علیرضا شمسی پور است.

این خاطره به دی ماه سال ۱۳۸۲ برمی گردد زمانی که در بم زلزله آمده بود و بنده برای مدت زیادی آنجا بودم و بعنوان امدادگر هلال احمر خدمت رسانی می کردم.

وقتی بعد از مدتی به همدان برگشتم تیم دوچرخه سواری آماده بود تا راهی شود، متاسفانه چون دوچرخه نداشتم نمی توانستم راهی شوم.

وقتی مشکلم را محمد ایرانپور (یکی از راویان فتح و رزمندگان دفاع مقدس) در میان گذاشتم و با هم راهی هیات دوچرخه شدیم که مسئولیت آن کسی نبود جز علیرضا شمسی پور، مرد بشاشی که از آن انرژی می گرفتیم گویا شادی دیگران به او آرامش می داد.

او که تا حالا من را از نزدیک ندیده بود کلی شوخی و احوالپرسی کرد و وقتی مشکل را با او در میان گذاشتیم گفت در هیات دوچرخه مناسب ندارم، اما این یادداشت را به مغازه آقای جامه بزرگ ببرید و از آنجا یک دوچرخه قسطی برادرید.

وقتی به مغازه دوچرخه سواری که نزدیک چهارراه شریعتی بود رسیدیم مغازه دار بلافاصله یادداشت را گرفت و گفت دوچرخه ات را انتخاب کن، گفتم شاید بهتر باشد راجع به پولش حرف بزنیم، اما گفت شما انتخاب کن فعلا، یک دوچرخه سفید رنگ برداشتم و راهی بم شدم تا شاید گره ای از کسی در آن شهر زیرو رو شده بتوانم باز کنم.

بعدها معلوم شد شهید شمسی پور در آن یادداشت نوشته دوچرخه را تحویل بده و خودم ضمانتش را می کنم.

حالا که سالیان سال از آن روزها می گذرد تداعی خاطراتش به انسان آرامش می دهد، و اما مزارش برای دوستان و رفقایش باب رحمت و مغفرت شده است.

خودم هر وقت به مشکلی لاینحل بر می خورم وقتی به مزار شهید می روم بهترین راه حل در سر راه قرار می گیرد.

افراد و دوستان زیادی را دیده ام که گفتند هنوز از سر مزار به خانه نرسیده ایم و مشکل حل شده است.

بله او حالا هم مثل دوران زندگی از باز کردن گره های زندگی لذت می برد و حل کردن مشکل دیگران به او آرامش می دهد.

راهش پر رهرو باد…

انتهای پیام/ آ

لینک کوتاه : https://asrehamedan.ir/?p=112145

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
به نظر من !!!

20 − پنج =