کودک کشی ریشه در جهالتی عمیق دارد که روزی پاسخ دختری سه ساله در طلب پدر را با سری بریده بر دشت می دهند و روزی دیگر در قالب جاهلیت مدرن از آستین های صدام و بعدها داعشی های صهیونیستی بیرون می زند و اگر نبود آن رشادت های هزاران هزار شهید، جانباز و ایثارگر در دفاع مقدس و مدافعان حرم در دهه اخیر معلوم نبود که زمین داغ چه رد خون هایی را بر جان می خرید.
به گزارش خبرنگار عصر همدان، خسته از کار بازگشته است و تشنه در ترافیک زمانه مانده، هنوز قفل درب را باز نکرد بود که دخترک بابایی کنان در آغوشش می پرد و دیوار خستگی و مشکلاتش به یک باره فرو می ریزد و پدر آهسته دست به موهای دخترک می کشد و بوسه ای بر گونه هایش می زند.
بابایی تشنه ام! برای بابایی آب نمی آوری؟ و دختر با شیرین زبانی و لی لی کنان لیوان آبی به دست پدر می دهد و در گوشش زمزمه می کند دستم را ببین امروز به زمین افتادم و پدر بر خراش اندک دست دخترک بوسه می زند تا خوب شود! و این می شود یکی از زیباترین تصاویر عالم…
اما دریغ چنین تصاویری حقیقی گاه گاهی در دوره های جاهلیت قدیم و مدرن خونین شده است و امان از رد خون های برجای مانده از دوران جاهلیت از قرن ها پیش تاکنون.
از زنده به گور شدن دختران تا تازیانه بر تن زهرای اطهر(س) با پهلویی شکسته و خونین بال میان آتش و میخ های درب.تا گریه های شبانه حضرت زینب(س) در وداع با مادر و پدری که رد خونش از فرق سر تا محراب مسجد بر جای مانده است. و وداع این بانو با برادران، پسران و دیگر اهل بیت خود در محشر کرب و بلا.
به غل و زنجیر کشیدن و تازیانه زدن بر پیکر کودکان بی پناه، ریشه در یک دنیا تاریخ دارد، ریشه در پاسخ به درخواست رقیه(س) برای دیدن پدر و سری که در درون دشت رفت و برای دختر لالایی خواند و دخترک آرام آرام تا خواست با آستین نیمه سوخته اش غم خوار زخم های پدر شود و رد خون را از رگ های بریده گردنش، از سری فرق شکافته و یک پیشانی خونین پاک کند، خود نیز خونین بال رفت.
و این همان داستان رد خونی است که چند سال پیش در دو شهر “نبل” و “الزهراء” در سوریه تکرار شد و چه کودکان و دختربچه هایی سه چهارساله که زنده زنده توسط تروریست های تکفیری به زنجیره کشیده و قطعه قطعه شدند و آن هم به دستور اربابان صهیونیستی _ امریکایی خود.
کودکان سوری هنوز معنای سر بریدن را نمی دانستند که پدران و مادرنشان را یکی یکی جلویشان سر بریدند. آنان در غل و زنجیر اسارت داعشی ها بودند و نمی توانستند بر رگ های بریده والدینشان بوسه زنند و پدر و مادرانی که دیگر سری در بدن نداشتند که ناز دخترهایشان را بخرند و اشک های گونه هایشان پاک کنند و بند از دست و پاهایشان بگشایند.
و امروز در سالروز وفات حضرت رقیه(س) ناخوادگاه تصویر آن روزهای جنایات تکفیری های داعشی از ذهنم گذشت، این تصویر چه تلاقی پر معنایی در هفته دفاع مقدس بر تار و پود جان و وطنمان حک کرده است.
به راستی اگر نبود آن مجاهدت ها، رشادت ها، از خود گذشتگی ها و غیرت مردان و حیای شیرزنان ایران اسلامی و هزاران هزار شهید و جانباز دوران دفاع مقدس و رشادت ها و شهادت طلبی های مدافعان حرم از حججی ها و همدانی ها گرفته تا سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی در سال های اخیر، چه بر سر ما و فرزندانمان می آمد؟
و اگر چنان دفاع مقدسی نبود چه در هشت سال جنگ تحمیلی و چه در جبهه های مقاومت در قالب تلاش های مدافعان حرم، بی تردید تصویر واقعی زندگی دیروز و امروز ما می شد صحنه هایی دلخراش از کودکانی در بند کشیده و رد خون هایی برجای مانده از یک جاهلیت ریشه دار.
انتهای پیام/ز