به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «عصر همدان» به نقل از گرو، نهاوند شهری با تاریخی پر افتخار و گذشتهای درخشان، همواره مهد پرورش مبارزان، عالمان و مردمان انقلابی بوده است.
این افتخارات از ورود اسلام به ایران برای نخستین بار از دروازه شهر نهاوند آغاز شد و در ۱۵ آبان سال ۵۷ با سرنگونی مجسمه شاه توسط مردم نهاوند برای اولین بار در کشور به اوج خود رسید و به عنوان نگینی درخشان در تاریخ مبارزات مردم این دیار ماند و تا زمین هست خواهد درخشید.
مردم مبارز و انقلابی نهاوند با پرورش جوانانی مؤمن و شجاعی چون گروه ابوذر که در سال ۵۲ و در دوران اوج خفقان و استبداد رژیم ستمشاهی پایههای حکومت پهلوی را لرزاندند و با تقدیم ۶ شهید از این گروه برای همیشه نام خود را در تاریخ انقلاب جاودانه کردند.
در دورانی که حکومت پهلوی کوچکترین اعتراضات را در دم سرکوب میکرد جوانان انقلابی گروه ابوذر با داشتن معلمی شجاع، آگاه و مبارز با نام محمد طالبیان نشان دادند که از شهادت هراسی ندارند و در راه انقلاب جان خود را تقدیم میکنند و تقدیم کردند.
شهید حاج محمد طالبیان بهعنوان رهبر معنوی گروه انقلابی ابوذر نقش مهمی در روشنگری دانشآموزان خود در سالهای خفقان بر عهده داشت و با همکاری جمعی از جوانان نهاوند گروه انقلابی ابوذر را تأسیس کرد تا بر ضد رژیم پهلوی قیام کنند.
از بزرگی و عظمت شهید طالبیان همین بس که رهبر معظم انقلاب اسلامی این معلم جاویدالاثر شهید را با عنوان «مبارز واقعی» خطاب میکنند. ایشان در دیدار اعضای کنگره شهدای استان همدان در مورد شهید طالبیان فرمودند: « باید یاد این مرد زحمتکش و مبارز واقعی را که ما میشناختیم، گرامی بداریم».
رهبر انقلاب که در دوران مبارزات انقلابی و اسارت در زندانهای ساواک با این شهید بزرگوار آشنا شدهاند، این شهید را در سال ۹۰ به عنوان شهید نمونه کشوری انتخاب میکنند.
* مبارزه با بهاییت و تشکیل گروه ابوذر
حسین طالبیان فرزند شهید طالبیان در مورد پدرش و گروه انقلابی ابوذر در گفتوگو با ما گفت: پدرم متولد سال ۱۳۱۶ در نهاوند است و در طول دوران با برکتی که زندگی کردند همواره در حال مبارزه بودند و زمانی هم که در شغل معلمی اشتغال داشتند به مبارزه علیه ظلم رژیم ستمشاهی پرداختند.
وی ادامه داد: باوجود همه سختیها پدرم موفق به اخذ مدرک لیسانس در آن زمان شد و به دلیل مذهبی بودن شهر نهاوند، ایشان علاقه خاصی به قرآن و مفاهیم اسلامی معارف الهی داشتند و به تدریس در مدارس نهاوند مشغول شدند.
طالبیان افزود: با توجه به گسترش افکار بهائیت در آن زمان، شهید طالبیان نسبت به ایجاد انجمن مبارزه با بهائیت در شهرستان نهاوند اقدام کرد و در خانه جلساتی مذهبی و قرآنی را با جوانان که عمدتاً دانشآموز بودند، برگزار میکرد.
وی بیان کرد: شهید طالبیان همواره به مبارزه ایدئولوژیک با فرقه ضاله بهائیت میپرداخت و همیشه در مقابل آنها دست به روشنگری میزد و به همین دلیل جوانان زیادی را جذب کرده بود.
طالبیان گفت: با کسب رتبه عالی در رشته مدیریت در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد، اما به علت راهاندازی اعتصابات دانشجویی با وجود اینکه بورسیه دولت بود در سال ۱۳۴۸ اخراج شد.
با شروع حرکت انقلابی امام خمینی (ره) حاج محمد نیز با توجه به آگاهی و عشقی که به امام داشت در راستای حرکت انقلاب به فعالیت پرداخت که نقطه عطف این حرکت تأسیس و هدایت گروه انقلابی ابوذر نهاوند بوده که توسط عدهای از جوانان و دانشآموزان ایجاد شده بود که به مبارزه عقیدتی و سیاسی بر ضد رژیم ستمشاهی میپرداختند.
* دستگیری، شکنجه و ۱۵ سال حبس در زندان توسط ساواک
فرزند شهید طالبیان گفت: پدرم همیشه بچهها را در منزل ما جمع میکرد و کلاسها و جلسات قرآنی و مذهبی را برگزار میکرد و هنر شهید طالبیان کاشتن بذر مبارزه با رژیم طاغوت در بین دانشآموزان نهاوندی بود؛ جوانانی که از بچههای مذهبی و بسیار مخلص و از خود گذشته نهاوند بودند که به فعالیت بر ضد رژیم پهلوی اقدام کردند.
وی افزود: اقدامات شهید طالبیان در اوج دوران خفقان و سرکوب رژیم ستمشاهی مورد توجه سازمان ساواک قرار گرفت و وی را بیشتر تحت نظر گرفتند و درصدد دستگیری او بودند ولی موفق به این کار نشدند.
طالبیان ادامه داد: ساواک که از مبارزات و عقاید گروه ابوذر به ستوه آمده بود سرانجام اعضای این گروه را دستگیر و ۶ نفر از اعضای این گروه با حکم خود شاه به اعدام محکوم میشوند.
در سحرگاه ۳۰ بهمن سال ۵۲ اعضای ۶ نفره گروه انقلابی ابوذر متشکل از بهمن منشط، ولیالله سیف، عباد الله خدارحمی، ماشاءالله سیف، روحالله سیف و حجتالله عبدلی مظلومانه در میدان چیتگر تهران به دستور مستقیم شاه تیرباران میشوند و به شهادت میرسند.
پسر شهید طالبیان گفت: پدرم بهعنوان رهبر معنوی گروه ابوذر نیز پس از دستگیری به ۱۵ سال حبس محکوم میشود و پس از تحمل سالها رنج در زندانهای رژیم طاغوت با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد میشود.
وی افزود: در زندان شهید طالبیان با شخصیتهای بزرگواری مانند مقام معظم رهبری و شهید رجایی همسلول بودهاند و رهبری معظم انقلاب هم از ایشان بهعنوان مبارز واقعی یاد میکنند.
طالبیان گفت: تا یک سال هیچ خبری از او نداشتیم و بعد از آن برای ملاقات پدر به زندان قصر میرفتیم اما تا بیش از یک سال و نیم هیچ جوابی جز سلام از پدر نیمهجانی که کشانکشان توسط دو مأمور زندان آنهم از پشت دیوار شیشهای با چند مهره شکسته کمر، جراحت شدید پا و بخیههای تمامنشدنی پیکرش، نشنیدیم.
وی ادامه داد: ایشان فردی مبارز، انقلابی و مذهبی بود که تمام دوران زندگی پربارشان در خدمت به انقلاب و اسلام بود و در کلاسهایشان که صوتهای آن موجود است همه چیز را از خدا میداند و کارها را برای رضای خدا انجام میدادند.
*معلمی دلسوز و مبارزی شجاع
طالبیان بیان کرد: شهید طالبیان علاوه بر اینکه معلمی دلسوز و مهربان بود و مبارزی شجاع و سرسخت بود که با مقاومت خود شکنجهگران را به ستوه آورد ه بود بهطوریکه در طول دوران حبس شکنجههای وحشتناکی روی شهید طالبیان انجام دادند و این شکنجهها به حدی بود که ایشان به حالت مرگ افتاده بودند.
وی ادامه داد: در یکی از شکنجهها پدرم را به حدی شکنجه کرده بودند که توان ایستادن روی پاهایش را نداشته و دو نفری ایشان را روی زمین حرکت میدادند. شکنجههای بسیار هم در مقابل استقامت و ایمان شهید طالبیان کاری از پیش نبرد و بعد پیروزی انقلاب اسلامی و آزادی از زندان پدرم دوباره به فعالیتهای انقلابی ادامه دادند و با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای دفاع مقدس پیوست.
* پایان داستان زندگی آقا معلم خستگیناپذیر
شهید طالبیان در طول هشت سال جنگ تحمیلی در جبههها حضور فعالی داشت و سرانجام در ۱۲ فروردین سال ۷۰ در درگیری با منافقین کوردل در منطقه خانقین عراق به شهادت رسید و آسمانی شد و پیکر مطهرش هرگز به وطن برنگشت.
بنا به گفته مرادی یکی از همرزمان شهید طالبیان، نحوه شهادت ایشان به صبحی برمیگردد که قرار بود در شب آن روز عملیات داشته باشند.
وی ادامه داد: داشتیم حرکت میکردیم که بهیکباره پای ایشان مورد اصابت تیر قرار گرفت و به زمین خوردند و ما نتوانستیم پیکر مطهر ایشان را به عقب برگردانیم و حاج محمد آسمانی شدند.
با وجود اینکه پیکر مطهر شهید طالبیان هنوز به وطن بازنگشته است ولی روش مبارزه، اخلاق، منش، شجاعت و ایمان مثالزدنی این شهید والامقام همیشه برای جوانان کشور و همه مبارزان سرلوحه و فراموشنشدنی است.
در سال ۹۲ کتاب «آقای معلم» که به همت مهین سمواتی جمعآوریشده است به زندگینامه و خاطرات شهید میپردازد.
* در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است:
در این راه باید جمله جان شویم جمله عشق شویم، جمله ایثار گردیم، جمله شور و شوق گردیم تا لایق سرباز امام زمان (عج) بودن را دریافت کنیم.
علاوه بر این امام عزیزمان بر همه واجب کرد که در جبهه بروند تا این عنصر فسادی که جانش به گلوگاه رسیده را زودتر شاهد مردنش باشیم. هرچند با مردن صدام تکلیف ما تمام نمیشود چون ما در قبال تمام مستضعفین جهان مسئولیت داریم و اکنون پس از آزاد شدن عراق انشا الله بایستی به جبهه فلسطین رفت و اسرائیل غاصب را بهسختی و سرکوب و از آن سرزمین بیرون راند و به خاطر داشتن چنین فکری خداوند متعال را باید سپاس گفت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد…
گزارش از مهدی سهرابی