به گزارش عصر همدان، ازدواج حضرت زهرا (س) با امیرالمؤمنین(ع) در اول ماه ذیالحجه تصویر ایدهآل ذهنیتی دوردست از عشقهای معنادار و هدفمند و زندگی مبتنی بر اخلاق و ایمان و اتکال است که هرچه بیشتر، از زندگیهای امروزین اکثر ما فاصله دارد.
هیچ کدام از ادیان ابراهیمی تأکید و توجهی که اسلام در مورد ازدواج و کانون خانواده داشته را مدنظر قرار ندادهاند تا حدی که در بسیاری روایات تکمیل و تکامل دین منوط به ازدواج و پذیرش سایر اعمال در گرو طرز رفتار با خانواده تلقی شده است.
امروز اکثر ما تصویر ذهنی یک ازدواج ایدهآل را در خانههای سنتی ایرانی با حوض و پاشویه و اندرونی و بیرونی، گلهای شمعدانی و بوی غذای ایرانی و احترام متقابل و وجود حریمها و قواعد محکم در حمایت و تکالیف بزرگترها و کوچکترها نسبت به یکدیگر میپنداریم؛ اما چه شد که هرچه نسبت به پدربزرگها و مادربزرگهای خود پیچیدهتر و موی شکافتر شدیم از آن سادگی و صمیمیت دور افتادیم؟
انگاره ذهنی ازدواج ایرانی به سبب سبک زندگی و معماری وارداتی، رسوم ازدواج غیر ایرانی و انواع سنتهای مخدوش و قلب ماهیت شده، جای خود را به زندگیهای آپارتمانی، خانوادههای هستهای و عشقهای دفعتی و خیابانی و تجملات چند ماه نخست و دعاوی حقوقی و طلاقهای پر از نفرت در ماههای فروکش کردن عواطف اولیه شده است و گویی اکثر ما هم در مرحله برگزیدن، عشق را موضوعی انتخابی و بر مبنای عقل میدانیم و هم به احتمالاًت نابودی زودهنگام آن عشق خیلی جدی فکر میکنیم و دیگر کمتر اثری از عشقهای پرشور و شیدایی و وفاداری دیوانهوار وجود دارد که در آن فرد حتی قادر نبود لحظهای جدایی یا نبود همسر خود را تحمل کند.
آن مهریه و کابین ساده و بیتکلف مولای ما و دخت گرامی پیامبر اسلام(ص) که زمانی حداقل در پسزمینه ذهنی مادربزرگهای ما بود جای خود را به مهریههای نجومی و خانه و لوازم گرانقیمت داده و گویی زنان و مردان دارای ثروت یا خانواده ثروتمند تنها گزینههای مطلوب عاشقی گزینشی هستند.
* فقرایی با سکنات و ظواهر ثروتمندان
فانتزی ازدواج ثروتمندان و اشراف به طبقه متوسط و فقیر هم سرایت پیدا کرده چنانکه اگر داماد فردی از طبقه مرفه با سابقه رفتوآمد و سفر به کشورهای خارجی باشد و کراوات و پاپیون بزند و عروس لباس سفید چند دهمیلیونی بر تن کند شاید دور از ذهن به نظر نرسد اما اگر همین تکلفات را داماد و عروسی با پدر و مادر نهچندان در رفاه و از طبقات ضعیف انجام دهند معنای آن مقروض شدن چند نفر و درخطر فروپاشی قرار دادن زندگیای است که تازه ریشه در خاک میدواند.
ما گمشدهایم این روزها، حتی خانوادههای مذهبی و متدین هم نمیدانند استفاده از پاپیون و کراوات (صلیب اولیه)، لباس عروسی سفیدرنگ سبک ویکتوریا، عسل در دهان یکدیگر گذاردن رومی و بازدید از جهیزیه (بازمانده از یهود) و بسیاری رسمهای بیمعنای دیگر ریشه در سنتهای اشرافیت دارد و گاه به سبب گسترش مستعمرات بریتانیا در گذشته دور به همه جا نفوذ کرده است.
در واقع تا پیش از دوران مصورسازی و ورود دوربین عکاسی به ایران انواع لباسهای عروس آبی و قرمز و سنتی رواج داشت و هنوز در برخی اقوام استفاده میشود اما پارچه سفید که از نظر نساجی قرن نوزدهم تنها در دسترس اشراف بریتانیا بود برای تفاخر و اظهار هویت طبقاتی در دستور کار قرار گرفت و بعدتر وارد ایران و هند و سایر بلاد شد.
در واقع جشن عروسی ابتدا برای اطلاع دادن پیوند از نظر عرفی بود چرا که پس از تأئید شرعی زوجیت توسط نمایندگان مذهبی، برای اطلاع به بستگان مراسمی نمادین برگزار میشد و مسافرت عروسی هم برای اطلاعرسانی زوجیت به خویشاوندانی بود که حضور نداشتند و رسمی بهعنوان «ماهعسل» با سفرهای گرانقیمت و اقامت در مکانهای تفریحی لوکس جایی در سنتهای ایرانی- اسلامی نداشته است.
در متن سنت غربی نیز ماهعسل در واقع فراهم آوردن فرصت خلوت پس از مدتها دیدارهای نیمه عمومی عروس و داماد بود امری که در ازدواج به سبک و سیاق جدید و دوستی و نامزدیهای طولانیمدت معنای خود را ازدستداده است و درواقع از یک منظر ماهعسل در سنت اسلامی برای سفری شیرین به مدت تمام عمر تعریف میشود.
این روزها تعداد رسمهایی که از غرب وارد سنت عروسی ما شده هر روز بیشتر میشود و به تبعیت از سبک زندگی وارداتی، دیگر هدایت و حمایت بزرگان در مراحل آشنایی و پس از تشکیل زندگی چندان معنا ندارد و عروس و داماد تقریباً از همان ابتدا مستقل و آزاد تعریف شده از نظر حمایت و تکالیف به حال خود رها میشوند و بسیار پیش میآید که این جوانان طاغی بعدها و با آشکار شدن واقعیات زندگی مشترک، پدران و مادران خود را به سبب این عدم کنترل و مراقبت مذمت میکنند.
برخی رسمهای دیگر از قبیل سفره عقد چیدن، کیک عروسی، پرتاب سیب، ضربه زدن به تشت آب و پاگشا و… هم گاه ریشه در سنتهای وارداتی داشته و گاه ممزوجی از سنتهای نهچندان قدمتدار بومی و وارداتی است چنانکه عسل در دهان همسر گذاردن تغییر یافته شهداب خوردن غربیان است و قند ساییدن ریشه در تمایلات اشراف ایرانی در دوران قحطی و کمبود قند و شکر برای خودنمایی و نمایش ثروت داشته است و کیک هم اساساً موجودی غیر ایرانی است که بهپای ثابت جشنهای ما بدل شده و بههرحال این سنتها حتی اگر در آغاز کارکردی مثبت داشتهاند بهتدریج از معنای اولیه و حالت عرفی خود خارجشده، تبدیل به سنتهایی پرتجمل و هزینهبر برای خانوادهها شدهاند.
* بیمعنایی نهاد خانواده ذیل آزادیهای افسارگسیخته عاطفی
راهی که ما در دنبالهروی از غرب برگزیدهایم در مقصد به بنبست رسیده و بسیاری از صاحبنظران غربی علم مخالفت با این رسوم نادرست را بر دست گرفتهاند و در مورد فروپاشی نهاد خانواده هشدارهای جدی میدهند.
عدم تمایل به ازدواج و تجرد دائمی، عدم تمایل به فرزندآوری در صورت ازدواج، جایگزینی جمعیت بومی کشورها با نژادهای وارداتی به سبب شیب نزولی فرزندآوری، ازدواج با همجنس، ازدواج با خود، تشکیل وزارتخانه تنهایی، به رسمیت شناختن افراد فاقد جنسیت، نگهداری از حیوانات به جای فرزند، بردهداری جنسی و… بسیاری از نمودهای راه نادرستی است که در غرب آغاز شده و تمامی اصول و آیین و تجارب چند هزارساله بشری را با خطر انقراض مواجه ساخته است.
بنابر گزارشات هزاران مرد در چین با عروسکهای انساننما زندگی میکنند به جهت آنکه تمایل مردمان به داشتن تکفرزند پسر، تعداد دخترهای آماده ازدواج را بسیار کاهش داده است. عجیبتر آنکه در ادبیات غیررسمی چین معنای تنهایی تغییر کرده و شامل مردانی که با عروسک زندگی میکنند نمیشود چنانکه در غرب افرادی که با حیوانات زندگی میکنند با تغییر زبان رسمی کلماتی مانند بچه، فرزند، دلبند و… را برای حیوانات به کار میبرند و این نوع ارتباط نزدیک انسانی حیوانات اهلی را بهتدریج دارای نوعی سبک زندگی انسانی ساخته که زیست شناسان تکاملی تئوریهای مبهمی درباره استمرار آن طرح میکنند.
علاوه بر منفعت محور بودن و اصالت سود در ازدواج، بهتدریج حتی رابطه پدر و مادر و فرزند نیز تابع قواعدی کلی از اقتصاد و بده و بستان اجتماعی شده؛ با کمرنگ شدن عواطف بیشائبه، نوعی ایفای نقش تکلیفی و حقوقی جای آن را گرفته که محدود و دارای مرزبندی و گاه سرد و بیروح است.
مادربزرگها و پدربزرگهای ما با انبوه انگارههای خانواده دوستانه، اشعار عاشقانه پرآبوتاب و سوز و گداز ترانههای وصل و هجران بر مبنای اصل کلی تقدس ازدواج و حریم خانواده خروج از زندگی مشترک را به مرگ ممکن میدانستند و تربیت فرزند را با اهدای عشق بیشائبه هدایت میکردند اما نسل امروز انواع کتابهای انتخاب معقول، برآورد روانشناختی و تخمین اقتصادی همسر مناسب را پیش روی خود دارد و با انبوهی از اصول رفتارهای اغواکننده و دلبری سامانمند زن و مرد و همانگونه که تمام جوانب زندگی مادی ما پزشکینه شده ابعاد روحی زندگی نیز از سایکولوژیسته شدن در امان نمانده است و در عین حال هر روز بر تعداد افراد افسرده و افراد دارای گرایش به خودکشی و زندگیهای ناموفق در جهان افزوده میشود.
در مقابل، ازدواج در رسم و سنت ایرانی-اسلامی اساساً امری مقدس و حرمی امن است که ورود زوجین به آن با طمأنینه و هدایت بزرگترها آغازشده، کمکم فضا برای عشقورزی مهیا میشود؛ اما در خانوادههای گرمتر این حمایت و کنترل حتی تا پایان عمر والدین و استمرار زندگی مشترک فرزندان ادامه دارد و در ازای آن فرزندان هم باید پاسخگوی رفتارهای خود باشند و اصولاً عمده فعالیتهای خانوادههای غیرهستهای با نظارت و تصمیمات جمع پیش میرود.
در روزگاری که شبکههای اجتماعی بر زندگی ما سیطره یافتهاند و میل افسارگسیخته به اشتراک گذاردن تمام زوایای زندگی هر روز قربانیان بیشتری میگیرد همه ما به عشق راستین و صادقانه و آغوشی امن و حریمی مطمئن برای زیست روحی و اخلاقی خود نیاز داریم، جایی که در آن خود واقعیمان باشیم و با پیرایهها و اشیایی که به خود آویخته یا دوروبر خود جمع آوردهایم تعریف نشویم. جایی که امتیاز نفوذ اجتماعی بنابر نمره یک نرمافزار سنجیده نشود که بهعنوانمثال اگر صبحانهای را در اوج غم و بدبختی بخوریم اما دیزاین کار زیبا باشد امتیاز بالاتری از یک زن روستایی کسب کنیم که کودکی بر گُرده مشغول دوشیدن شیر است و علیالظاهر زندگی او چندان زیبا و شیک نیست اما قلبش از بسیاری از ما بردگان زندگی شهری آرامتر است.
با این وصف شاید نیاز باشد تا دیر نشده از راه غرب بازگردیم و چشمههای اصیل زندگی ایرانی-اسلامی را بهگونهای جدی مدنظر قرار داده بهجای پیروی از رسوم بیمعنا و چشم و همچشمی، سبک زندگی و ازدواج فرزندان خود را مبتنی بر آموزههای متعالی اهلبیت عصمت و طهارت و زندگی مولا علی (ع) و بانوی مکرمه ایشان حضرت فاطمه(س) تنظیم کنیم که سادگی و زیبایی آن بر اساس هدفمندی الهی و عشقورزی توأم با رعایت حرمتها و قوانین مبتنی بر وحی نظامیافته بود.
بانوی آن تاجدار هل اتی/ مرتضی، مشکلگشا، شیر خدا/ پادشاه و کلبهای ایوان او/ یک حسام و یک زره سامان او / مادر آن مرکز پرگار عشق/ مادر آن کاروانسالار عشق / مزرع تسلیم را حاصل بتول/ مادران را اسوهی کامل بتول / نوری و هم آتشی فرمانبرش/ گم رضایش در رضای شوهرش/ آن ادب پرورده صبر و رضا/ آسیاگردان و لب قرآن سرا