حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری را در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم .
به گزارش عصر همدان، عشق بهآقا اباعبدالله الحسین علیه السلام عشق به خانم حضرت زینب کبری سلام الله در وجودش بود. تارپود وجودش مملو از عشق و خدمت به خلق الله بود از هیچ کاری برای جوانان شهرش مضایقه نمی کرد همه جوانان در قلبش جای داشتند چقدر جوانان به واسطه او و در اثر مصاحبت و همنشینی با او مسجدی و نماز خوان شدند و با حضرت حق آشتی نمودند. هر چه ویژگی خوب که باید در یک انسان باشد در وجودش بود , از مناعت طبع و تواضع تا شوخ طبعی و مهربانی همه و همه از وجناتش پیدا بود. باید مانند زهیر باشی که مال و منال دنیا را بگذاری و دارایی های دنیوی را فدای لذتی بالاتر که همانا شهادت و همنشینی با سید الشهداست بکنی .
مهندس عمران بود و از دارایی های دنیا چیزی کم نداشت که همه را فدای یک آجر حرم آل الله کرد. بِابی اَنتَ وَاُمی وَنَفسی وَمالی وَعُسرتی دراخلاق زبانزد همرزمان و جوانان شهر بود.
نمازش همیشه اول وقت بود حتی وسط میدان یکی از مسابقات، احترام عجیبی به پدر و مادر و خانواده اش می گذاشت.
به خانواده های شهدا سر می زد ، نزدیک چهارده سال خادم الشهدا در مناطق جنوب بود. بسیار با حیابود هرگز به نامحرم نگاه نمی کرد. دو سال آخر قبل از شهادتش نماز شبش ترک نشد.
در زمینه ورزش هم بسیار فعال بود. در ورزش جودوکمربند مشکی داشت و مقام دوم و سوم کشوری را به دست آورده بود. به تیم ملی دعوت شد و همزمان در ورزش زورخانه ای هم مهارت داشت و برای ورزش به زورخانه می رفت .
پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی رو می گویم اهل شهر بهار استان همدان بسیجی مخلص , خادم الشهدا که بالاخره بعد از چهارده سال مزد خدمت صادقانه خود را از سید الشهدا گرفت.
دوستی عمیقی که با شهدا برقرار کرده بود باعث شد که همانند آنان باشد همانطور که حضرت علی علیه السلام فرموده اند کسی که خود را شبیه هر امت وطایفه ای کند عاقبت مانند آنان گردد.
این شهید گرانقدر هم این قدر خود را شبیه شهدا کرد که خودش نیز آسمانی شد چرا و چگونه , شاید برایتان سوال باشد. چون از بسیجیان گردان ۱۶۵ امام حسین علیه السلام شهرستان بهار بود برای رفتن به سوریه داوطلب شد و وقتی به او خبر دادند که می توانی به سوریه بروی بسیار خوشحال و شادمان گردید.
بدین گونه این سید عزیز و اولاد پیغمبر راهی سوریه شد. هنگامی که دشمن در حال پیشروی بود از ناحیه گلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به خیل عظیم شهادت نائل گردید. دوستانش که موفق نشده بودند پیکر شهید را به عقب برگردانند ناگزیز ایشان را در جای امنی قرار دادند , و به عقب برگشتند.
قضیه به اینجا ختم نشد و پیکر مطهر دست دشمنان لعنت شده آل اللّه افتاد و بدنش اربا اربا شد سر دستهای مطهر و پاهای مطهر را از بدن جدا کردند و با خود به غارت بردند تاریخ_دوباره تکرار گردید لا یَوم کَیومُک یاابا عبداللّه دستت اما حکایتی دارد رَضیَ اللّهُ عمی العباس اینجاست که می گویند عاشق رنگ بوی معشوق را می گیرد .
مانند ارباب بی کفن شهید شدن سعادت می خواهد که سید میلاد لیاقتش را داشت ایام شهادتش روز ۲۵ مهر ماه سال ۹۴ برابر با سوم محرم در عملیات محرم در محور حلب شقیدله مانند ارباب بی کفن بی سر به دیدار سید و سالار شهیدان رفت و پیکر مطهرش چندین روز زیر آفتاب ماند…..
خواسته قلبی سید میلاد گمنام شهید شدن بود ولی از آنجا که پدر شهید خیلی بی قراری می کرد , سیدمیلاد به خواب یکی از همرزمانش رفته و گفته بود دوست داشتم گمنام بمانم به خاطر بیقراری پدر و خواهرم بیایید مرا ببرید و آدرس محل پیکرش را به دوست و همرزمش در خواب گفته بود.
بالاخره بعد از۲۱ روز پیکر مطهرش در میان عزاداران وارد کشور شد و در هفدهم آبان ماه سال ۹۴ در گلزار شهدای شهر بهار در جوار مزار مطهر و نورانی آیت الله شیخ محمد بهاری پیکر مطهر به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی
با عرض سلام به خدمت پدر عزیز و بزرگوارم
۱- اولین وصیتم این است که برادران و دوستان ، رهبر انقلاب و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. همچنین پدر عزیزم من را حلال کن که خیلی بی مهابا و بدون دریغ زحمت من را کشیدی. خیلی عزیزی پدر جانم خیلی …
۲ – برادر و خواهر گرامی ام از شما شرمنده ام بخاطر همه آزار و اذیت ها تقاضای بخشش دارم . امیدوارم حلالم کنید.
۳ – دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین (ع) را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری را در همین راه است و همیشه یاد و خاطره
شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم .
۴ – دوستان، هم هیاتی ها ، هم شهری ها و تمام مردم دوست و آشنا حلالم کنید و عاجزانه از شما تقاضا دارم که در انجام امور دینی خود به خصوص حضور فعال در مساجد کوشا باشید و خمس و زکات خود را سالانه حساب کنید تا روزی حلال داشته باشید.
در آخر هم باید اشاره کنم که الان من در شهر حلب سوریه هستم و آماده رزم با گروه های تکفیری میباشم . امیدوارم که در این راه استوار و پر امید و با تکیه بر اهل بیت( ع) به خصوص عمه جانم زینب (س) وارد صحنه نبرد شوم . خدایا کمکم کن که این بنده حقیر از تمام مادیات دنیا دل بکنم فقط و فقط به خودت فکر کند که سعادت دنیا جز در این نیست .
میروم تا به مادرم برسم با تمام شرمندگی
الحقیر سیدمیلاد مصطفوی
شادی ارواح طیبه جمیع شهدا بالأخص شهدای مدافع حرم صلوات
انتهای پیام/ق