• امروز : دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 25 November - 2024
3

مقاومت اسرای ایرانی با یادآوری سختی های اسرای دشت کربلا در زندان بعثی ها/زیر ضربات شلاق ها گفتیم؛ امان از دل زینب(س)

  • کد خبر : 125218
  • 27 مرداد 1400 - 13:56
مقاومت اسرای ایرانی با یادآوری سختی های اسرای دشت کربلا در زندان بعثی ها/زیر ضربات شلاق ها گفتیم؛ امان از دل زینب(س)

قرائت زیارت عاشورا و بازخوانی حوادث جانسوز روز عاشورا، اسرای ایرانی را آرام می کرد و محبت حسین(ع)، عامل وحدتشان در برابر نیروهای بعثی بود و آزاده تویسرکانی می گوید: اگر دشمن برای ما هلهله سردادند و با شلاق پذیرایی کردند، اما اسرای کربلا شاهد سرهای عزیزان خود بر سر نیزه ها نیز بودند و […]

قرائت زیارت عاشورا و بازخوانی حوادث جانسوز روز عاشورا، اسرای ایرانی را آرام می کرد و محبت حسین(ع)، عامل وحدتشان در برابر نیروهای بعثی بود و آزاده تویسرکانی می گوید: اگر دشمن برای ما هلهله سردادند و با شلاق پذیرایی کردند، اما اسرای کربلا شاهد سرهای عزیزان خود بر سر نیزه ها نیز بودند و امان از دل زینب(س).

به گزارش خبرنگار عصرهمدان؛ ۲۶ مرداد ماه، سالروز ورود نخستین گروه از آزادگان سرافراز به میهن اسلامیمان است.همان هایی که با صلابت و صبورانه در برابر زیاده خواهی های دشمن بعثی در زندان های عراق مردانه ایستادگی کردند و برای ملت آزاداندیش ما، آزادیگی و حریت به ارمغان آوردند.

همان هایی که با توسل به ائمه اطهار(ع) و اسرای دشت کربلا، سختی ها و دردهای دوران اسارت را سپری کردند و سرافرازانه به وطن خودشان بازگشتند و در آغوش میهن آرام گرفتند و سجده شکر به جای آوردند.

و اما شهرستان تویسرکان ۸۰ آزاده تقدیم ایران اسلامی کرده که گفته می شود همگی آنان به درجه جانبازی نائل شده اند.

و امروز به پاس گرامیداشت بازگشت اسرا به سراغ حشمت الله الوندی از آزادگان نجیب تویسرکانی می رویم، او آذرماه سال ۱۳۶۰ در عملیات طریق اقدس اسیر می شود و پس از ۹ سال تحمل درد و رنج های دوری از وطن به دیار خود سرافرازانه باز می گردد.

این آزاده تویسرکانی که در دوران دفاع مقدس آر.پی.جی زن رسته اش بوده، در گفتگو با خبرنگار ما می گوید، سال ۶۱ بود که برای بازپس گیری بستان همه آماده شدیم و در نهایت با رشادت های رزمندگان کشورمان شهر بستان و ۷۵ روستای بزرگ و کوچک آن آزاد شد.

او عنوان می کند: صبح روز بعد از آزادی بستان، نیروهای بعثی با بیش از ۷۰ تانک به ما یورش آوردند که با دلاورمردی های رزمندگان ایرانی در حدود ۶۰ تانک آنان منهدم شد و بیش از ۲۰ تانک نیز به دست نیروهای ایرانی افتاد.

این آزاده تویسرکانی افزود: آماده آن شده بودم تا با آر.پی.چی تانک دیگر را هدف قرار دهم که به یک باره یکی از تک تیراندازان بعثی تیری به سمتم شلیک کرد، تیر به دیواره سنگر اصابت و بعد از کمانه کردن به شکمم برخورد.تیرها بی امان به سمت ما شلیک می شد و از ناحیه دست و پا نیز مجروح شدم.

الوندی گفت: در حدود سه شبانه روز تشنه و گرسنه منتظر نیروهای کمکی با همان زخم های در بدن بودیم، اما نیروهای کمکی در جبهه ای دیگر با دشمن بعثی درگیر شده بودند و من دو رزمنده مجروح در بین شهدا شب های سردی آذرماه را حتی بدون جرعه ای آب گذراندیم وبه دلیل از دست دادن خون هم توان حرکت نداشتیم.

او ادامه داد: نیروهای بعثی متوجه ما شدند و این شد آغاز ۹ سال اسارت من.کشان کشان مرا با خود به همراه دو رزمنده دیگر به اسارت بردند.مدام ما را زیر مشت و لگد خود می گرفتند، حتی بدون آن که مرا بی حس کنند بخیه زدند تا جایی که با سرفه کردنم بخیه از هم باز شد و خونریزی مجدد کرد.

این آزاده جانباز افزود: تا مدت ها دست کچ گرفته ام را باز نمی کردند، بنابراین با لبه یک قوطی به سختی به کمک یکی از اسرا کچ را باز کردیم، دکتر بعثی متوجه شد و با ضربه ای محکم مجدد دستم را شکست آنقدر ضربه محکم بود که بیهوش بر زمین افتادم.

الوندی تصریح کرد: در آن روزها در حدود یک سال صلیب سرخ هم از ما اطلاعی نداشت و ما در سلول های انفرادی مرطوب با موش ها روزها می گذراندیم، بدون آن که حتی چهار ماه استحمام کنیم، بالاخره با هر دردسری بود نام ما را به صلیب سرخ دادند و کارت اسارت برایمان صادر شد.

وی عنوان کرد: نیروهای بعثی گاه گاهی ما را از زندان بیرون می آوردند و در مقابلمان جشن و پایکوبی به راه می انداختند، هلهله و شادی سر می دادند و سنگ، چوب و لجن، آب دهان و هر آنچه از میوه های گندیده داشتند به سمتمان پرتاب می کردند.

اینجا که می رسد، الوندی این روزمنده تویسرکانی با اشک های جاری به پهنای صورتش ادامه می دهد: همان لحظه که لجن به صورتم خورد، داغ دل اسرای دشت کربلا برایم تازه شد، امان از دل زینب(س)، امان از دل رقیه(س)، در بین اسرای اهل بیت بانوان بسیاری بودند، چه بر آن ها گذشت خدا می داند.

الوندی تأکید کرد: اگر نبود یادآوری آن سختی های جانکاه اسرای کربلا، تشنگی و رنج خاندان نبوت زیر شلاق های حرامیان در آن روزها، بی تردید یک لحظه هم نمی توانستیم در زندان های بعثی دوام بیاوریم، بعثی ها با کابل و شلاق به استقبال ما آمدند، اما در کوفه و شام علاوه بر ضربات شلاق بر پیکره خاندان قرآن و حضرت زینب(س) و دیگر اسرا، آنان سرهای عزیزان خود را بر سر نیزه ها دیدند، درد ما کجا و درد آنان کجا.

وی عنوان کرد: آنان حتی اجازه اذان گفتن با صدای بلند را به ما نمی دادند و به اشهد ان امیر المومنین علی والله که می رسیدیم با کابل و شلاق از ما پذیرایی می کردند، اما قرائت زیارت عاشورا و بازخوانی حوادث جانسوزی که بر سیدالشهداء(ع) و خاندان و یارانش گذشت، ما را آرام می کرد، محبت و روضه سالار شهیدان عامل اصلی وحدت اسرا در برابر نیروهای بعثی در زندان های عراق بود.

انتهای پیام/ز

لینک کوتاه : https://asrehamedan.ir/?p=125218

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
به نظر من !!!

هجده − 14 =