به گزارش پایکاه خبری تحلیلی «عصر همدان»؛ اگر به سال ۸۴ برگردیم، احمدینژادی را انتظار مقبول جامعه از انقلاب به قدرت رسانید، او با استفاده از این ظرفیت اقدامات مطلوبی انجام داد و با سنتشکنی در زمینه معرفی طیف جوان و کمتر شناخته شده و به دور از زد و بندهای سیاسی و عمدتاً افراد انقلابی را به کابینه خود آورد و باعث شد حلقه تنگ وزرا از انحصار بوجود آمده خارج گردد.
همچنین با بازگشت به شعارهای انقلاب و حمایت قاطع از موضوع فلسطین در جهان اسلام نیز مقبولیت پیدا نمود و یک موج جدیدی از حمایتهای انقلابی را بوجود آورد؛ برای همین میتوان ادعا نمود سبد رأی به دست آمده در دولت دهم نیز حاصل همین عوامل بود و مجدد تکرار شد.
اما از روز معرفی اسفندیار رحیم مشایی به عنوان معاون اولی که باعث کنارهگیری تعدادی از وزرای ولایتمدار گردید، تا مبحث قهر او در موضوع کنار گذاشته شدن وزیر اطلاعات وقت و دستور به اشتغال مجدد وی توسط رهبری، و موضوع فاجعه اسفناکی که در مجلس در روز رأی اعتماد شیخالاسلام به عنوان وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی به وجود آورد، تا همین امروز که از تمامی شعارها و بلکه باورهای پیش تر خود در زمینه حقوق مردم فلسطین، ولایتمداری، استکبار ستیزی و بلکه بالاتر از آن استکبار باوری و… بازگشت نموده است، موجب شده تا به همین میزان سبد رأی و مقبولیت اجتماعی خود را نیز در بین عموم مردم از دست بدهد.
و اگر حضرت آقا با حلم و مدیریت داهیانه خود وی را حفظ نکرده بودند معلوم نبود چه سرنوشتی پیدا مینمود و این فردی که به لحاظ عملکرد بدش امروز میتوان به جرأت گفت یک مفلوک سیاسی است، ظرفیت تبدیل شدن به یک فراموش شده سیاسی را هم داشت اما این از خود گذشتگی نظام است که مانع فراموشی قطعی احمدینژاد از سپهر سیاسی کشور شده است.
حال یک عدهای که در گذشته به هر دلیلی با احمدینژاد پیوند خورده بودند و حیات سیاسی خود را منوط به بازگشت دوباره وی به قدرت میدانند، هیچ چارهای نمیبینند جز اینکه بازهم احمدینژاد و سرمایه اجتماعی نداشته او را سر دست بگیرند و انتظار دارند تا نظام یا حداقل دولت فعلی با احمدینژاد وارد گفتگو شده و او را در قدرت شریک و سهیم نماید!
برای همین با روش مخالفخوانی و به ظاهر مخالفت با احمدینژاد سعی دارند تا به این تنور سرد و بی حرارت هیزمی چند بیفزایند!.
چهار سال پیش هم یک فردی که نسبتی با احمدینژاد پیدا کرده است و تصور میکند میتواند، مانند سال ۸۴ در درون جریان انقلاب قرار بگیرد و برای احمدینژاد سهمخواهی نماید، همین رویه را پیاده میکرد!
اما به نظر میرسد اکنون این مأموریت دایرهاش وسیعتر شده و همراهان گذشته احمدینژاد که جای دیگری برای استمرار حیات سیاسی خود نمییابند و آگاهند موافقت با اقدامات او نیز آوردهای سیاسی ندارد، بنابراین تنها راه احیای سیاسی احمدینژاد را در مخالفخوانی یافتهاند.
و نام احمدینژاد را در این شرایط پرتکرار میکنند تا بلکه به آرزوهایشان برسند!. برای همین به عزیزان پیشنهاد میشود آرزوهای خام عدهای را به عنوان خبر و تحلیل بازنشر ندهند، چرا که خود بهتر میدانند خبر قواعدی دارد و تحلیل اصولی که به صورت مشخص در این بازنشر آمال و آرزوها، نشانهای از خبر و تحلیل دیده نمیشود.
هوشنگ نادری