به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی«عصر همدان»؛ محسن صیفیکار شامگاه پنجشنبه در یادواره شهدای گردان آتش اظهار کرد: شهید جلال وارستهاکمل زاده آبادان و بزرگ شده در شهرستان اسد آباد است، پدر و خانواده این بزرگوار به خاطر اقتضائات شغلی به آبادان رفته که جلال در آبادان بهدنیا میآید.
وی با بیان اینکه من با این شهید، سابقه رفاقت دنیایی نداشتم و بعد از شهادت با او آشنا شدم، امیدوارم که این پژوهش من باعث شود مورد شفاعت این شهید قرار بگیرم.
نویسنده عرصه دفاع مقدس ادامه داد: این شهید، دوران کودکی و نوجوانی را در جنوب کشور طی کرده و با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ و بمبارانهایی که در منطقه خرمشهر و آبادان بوده مجبور میشوند ترک وطن کرده و به اسدآباد بازگردند.
صیفیکار با اشاره به چهار منظر از زندگی این شهید گفت: ارتباط این شهید با خدا، خلق خدا، طبیعت و ملکوت است که در جای جای زندگی این شهید ۱۸ ساله قابل توجه است؛ شهید وارسته با این روحیات در اوج جوانی و ۱۸سالگی در منطقه شلمچه، عملیات کربلای هشت، به شهادت میرسد.
وی همچنین افزود: هرچقدر در وصیتنامه این شهید بزرگوار تحقیق کرده و نفوذ کردم، بیشتر بر حیرتم افزوده شد، مگر میشود یک جوان ۱۸ساله به این مرتبه از کمالات اخلاقی رسیده باشد؟
این نویسنده عرصه دفاع مقدس با اشاره به ابتدای زندگی این شهید که در ۶ ماهگی دچار بیماری شدیدی شده و توسط روضههای حضرت علیاصغر(ع)، شفا پیدا کرده بود، عنوان کرد: در این حادثه شگفتانگیز خانواده شهید وارسته به این نتیجه میرسند که زنده ماندن این کودک حکمتی داشته که آنها از آن بیخبر بودند.
صیفیکار خاطرنشان کرد: این جوان در ۱۴ سالگی بهقدری به بلوغ ایمانی رسیده بود که در تمام جنبههای زندگی خود کارهایی کرده که بزرگان عرفان از آن حرف میزدند.
وی با بیان اینکه این جوان دُردانه خانواده خود بود، پدر و مادر عاشقانه دوستش داشتند، تاکید کرد: شهید وارسته همواره به پدر و مادرش میگفت؛ هر چیزی خمسی دارد و من هم خمس خانواده شما هستم و با شهادت خود مهر تائیدی بر این نظر زد.
این نویسنده عرصه دفاع مقدس تصریح کرد: بعد از شهادت این جوان والا مقام، مادرش بسیار بیتاب شده و از دنیا میرود، پس فکر نکنید شهادت فرزندان راحت بوده، خانوادهها متحمل داغ بسیار سنگینی میشدند اما آن چیزی که آنها را استوار میکرد ایمان و توکل بخدا بود.
انتهای خبر/ سا