• امروز : شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 23 November - 2024
5

زیر سایه خورشید، در جبهه های مقاومت/از رزمندگان ایرانی تا نیروهای حزب الله

  • کد خبر : 22804
  • 03 مهر 1398 - 11:46
زیر سایه خورشید، در جبهه های مقاومت/از رزمندگان ایرانی تا نیروهای حزب الله

آن روزها در دوران دفاع مقدس، همه حرکت در مسیر ولایت را خوب آموخته بودند، می دانستند که باید از ناموس و خاکشان دفاع کنند، امنیت تصادفی نیست، حال این روزها جبهه مقاومت هم با تأسی از رزمندگان ما، در برابر دشمنان اسلام ایستاده اند، تا جایی که سیدحسن نصرالله استوارانه فریاد می زند”من تابع […]

آن روزها در دوران دفاع مقدس، همه حرکت در مسیر ولایت را خوب آموخته بودند، می دانستند که باید از ناموس و خاکشان دفاع کنند، امنیت تصادفی نیست، حال این روزها جبهه مقاومت هم با تأسی از رزمندگان ما، در برابر دشمنان اسلام ایستاده اند، تا جایی که سیدحسن نصرالله استوارانه فریاد می زند”من تابع ولایت هستم، ولایت رهبر انقلاب.”

 

به گزارش عصر همدان؛ در هفته دفاع مقدس هستیم، هفته ای که یادآور دلاورمردی های هزاران هزار نفر از مردمان این سرزمین است.

رزمندگان دلاور و غیور ایران اسلامی از هر استان و هر شهرستانی در عملیات های متعدد نقشی بزرگی ایفا کرده اند و اما شهرستان تویسرکان و مردم شهید پرور این شهرستان ۷۵۵ شهید تقدیم نظام کرده است.

تویسرکان؛ زادگاه سرداران شهید

بی تردید مردم غیور این شهرستان در عملیات مرصاد با تقدیم ۳۵ شهید نقش بزرگی داشته و حتی این دیار سرداران شهیدی دارد که رهبر انقلاب به آنان “درجه سرتیپ تمام” اعطاء کرده اند، همچون شهید محسن عینعلی فرمانده محور عملیاتی لشگر ۳۲ که در ۲۷ اردیبهشت ماه سال ۶۵ در عملیات پدافندی مجنون دعوت حق را لبیک گفت.

این شهرستان زادگاه سرداران شهید دیگری از جمله شهید ملکی، شهید محمدی دوست و شهید دلاوری هاست.

جنگیدن با دشمن تا دندان مسلح، کار ساده ای نبود و پیروزهای هشت سال دفاع مقدس تنها وتنها با رشادت ها رقم خورد تا جایی که دشمن بعثی یک وجب از خاک کشورمان را نتوانست تصاحب کند و این ملت ایران بود که نه تنها در برابر رژیم بعث عراق بلکه در برابر ۳۷ کشور حامی صدام ایستادگی کردند و این نبود جزء با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار(ع) به ویژه روحیه شهادت طلبی که رزمندگان ما در مکتب حسینی(ع) آموخته بودند.

سال ها از آن رشادت طلبی ها گذشته و ما امروز به سراغ یکی از فرماندهان گردان های مرتبط با سپاه انصارالحسین(ع) همدان در عملیات ثارالله می رویم.

او کسی نیست جزء لطف الله بیات که او را حاج لطف الله بیشتر صدا می زنند و گاهی همرزمانش به او برادر بیات می گویند. حاج لطف الله ما فرمانده گردان حضرت ولی عصر(عج) در عملیات ثارالله بود.

زندگی خود را در سه بخش برای ما ترسیم می کند، یکی به روزگاران قبل از انقلاب، دوم به دوران هشت سال دفاع مقدس و سوم هم به چگونگی گذران زندگی پس از جبهه ها و امنیتی که این روزها ایجاد شده، می پردازد.

کلاس هایی درسی که برای پیوستن به تظاهرت ضد رژیم پهلوی تعطیل شد

حاج لطف الله که چند سالی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به شغل معلمی مشغول بوده و نخستین روزهای تدریس خود را در سال ۴۹ را در آرتیمان آغار کرده بود، از دوران انقلاب می گوید، آنجا که بارها کلاس ها درس خود را تعطیل می کرده و برای تظاهرات علیه رژیم طاغوتی پهلوی به خیابان ها آمده بود وآن روزهایی که بیشتر دلتنگ ورود امام به میهن بود.

چند روزی قبل از ورود تاریخی امام به کشور، او و دیگر دوستانش در محورهای خرم آباد و بعد منتهی به تهران به صورت دسته جمعی در مسیر حرکت عبوری خودروهای متعدد می ایستادند و با پلاکاردهایی از منقش به تصویر امام، فریاد بر می آورند؛ فردا صبح، پنج صبح امام در فرودگاه است و این گونه مردم را به حضور میلیونی خود در مراسم استقبال دعوت می کردند. در روز استقبال نیز با دیگر یاران خود بازوبند انتظامات به دست بسته و دست در دست یکدیگر می دهند تا جمعیت را هدایت کنند و امام سلامت از فرودگاه به بهشت زهرا برسد.

اگر به جبهه نمی رفتم، از روی خانواده شهدا خجالت می کشیدم

پس از پیروزی انقلاب همچنان حرفه معلمی خود را ادامه می دهد تا آنکه در ۳۱ شهریور سال ۵۹ جنگ آغاز می شود، مگر می تواند لحظه ای بنشیند و چشم در چشم دانش آموزان خود بیاندازد که به جبهه رفته و مجروح شده اند یا خانواده های شهدا را ببیند و او کاری انجام ندهد.

۴۵ رو بیشتر پس از آغاز جنگ دوام نمی آورد و با اصرار به بسیج و سپاه ملحق می شود، در حدود ۹ ماهی که به جبهه ها می رود نه حقوق معلمی دریافت می کند و نه حتی به عنوان یک بسیجی مبلغی به دستش می رسد، حتی کار به جایی می رسد که پس انداز خود را هزینه می کند تا چرخ معیشت خانواده اش بچرخد.

می گوید هر روز که با خانواده شهدا آشنا می شدم دیدن آنان مرا خجالت زده می کرد که چگونه حتی دو یا سه فرزند خود را تقدیم نظام کرده اند و من به جبهه ها نرفته ام.

و این گونه می شود که حاج لطف الله پس از یک ماه پذیرفتن مسئولیت آموزش سپاه ناحیه تویسرکان،  پا به عرصه دفاع مقدس در خط مقدم هم می گذارد و بعدها در عملیات های متعددی، همچون فاو، کربلای ۴ و کربلای ۵، رمضان و ثارالله حضور پررنگ و اثرگذارش را همه درک می کنند، با سردارانی بزرگی همچون شهید همدانی و سردار شادمانی هم قطار می شود و در جبهه مریوان هم مدتی کوتاه از نزدیک با حاج احمد متوسلیان هم کلام.

او از جزیره مجنون می گوید جایی که سردار شهید عینعلی دوست صمیمی اش را آنجا برای همیشه از دست می دهد.

در ۶۰ متری نیروهای عراقی چه گذشت؟

حاح لطف الله عنوان می کند که در مجنون، قایق هایی رابه آب انداخته بودیم و در کمین یک، درست ۶۰ متر با نیروهای عراقی فاصله داشتیم، هر حرکت کوچک از سوی ما، عمللیات را می توانست لو دهد، یکی از قایق ها را آب برد و در تیررس دشمن قرار گرفت، آنان با خمپاره و هر آنچه داشتند تیراندازی کردند، یکی دو رزمنده در آن قایق بود که شهید شدند.

تشویقی یک رزمنده معنوی بود و نهایت یک زیرپوش

در این بین مسیر قایق به سمت نیروهای عراقی منحرف می شود، حسن نانکلی از دیگر رزمندگان تویسرکانی که ساعتی بعد در همین عملیات شهید شد، با سیم های مخابرات به آب می زند وآن را به بخشی از قایق می بندد، شناکنان قایق را به خودی ها می رساند، شهید حاج محسن عینعلی زمانی که این ماجرا را می شنود به من گفت؛ یادت نرود عملیات که تمام شد به او تشویقی بدهیم، تشویقی ما نهایت یک زیرپوش بود، اما همان تشویقی هم به دست حسن آقا نرسید، شهید نانکلی هنوز ۲۰ سالش نشده بود که در مجنون بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید.

مجنون، مکان عشق بازی سردار شهید عینعلی

حاج لطف الله اظهار کرد که در همان روزها شهید عینعلی به شدت آرزوی مکه رفتن داشت و موقعیت هم فراهم شد  تا اعزام شود، اما می گفت بگذارید این عملیات هم تمام شود، تا در فرصتی دیگر ببینیم خدا چه می خواهد، و عملیات هنوز تمام نشده بود که خمپاره ای دیگر زوزه کشان می آید و حاج محسن و چند رزمنده دیگر به شدت مجروح می شوند، ترکش ها به شکلی عمیق به شکم و پهلوی حاج محسن اصابت کرده است، ذکر لبش می شود یا حسین(ع) و یا علی(ع)، باید حاج محسن را از معرکه دور می کردیم و به بیمارستان می رساندیم، فرمانده عملیات بود ونباید کسی از مجروح شدنش مطلع می شد، چفیه ای بر روی صورتش انداختیم و با قایق تا نزدیکی آمبولانس هدایشتش کردیم، آمبولانس جایی برای انتقالش نداشت، بالاجبار با یک تویتا او را انتقال دادیم، در بیمارستان موقت صحرایی گفتند اوضاعش مناسب نیست باید به بیمارستان بهتری انتقالش بدهید.

پرچم های سیاه برای شهادت حاج محسن، درد بزرگی بر قلبمان گذاشت

جاج لطف الله می گوید: آن روز باید به منطقه عملیات باز می گشتم و حاج محسن با بدنی مجروح را به بیمارستان اعزام کردند، چند ساعتی نگذشت که در منطقه شنیدم حاج محسن به دوستان شهیدش پیوسته، با هزار درد و غصه عملیات به پایان رسید و باید بازمی گشتیم، هنگامی که به پادگان رسیدیم، با دیدن پرچم های سیاه و نام حاج محسن عینعلی بر روی آنان ناخودآگاه اشک را از چشمان جاری شد.

اشک هایی که باید ریخته شود…

و امروز حاج لطف الله در دفتر خبری رودآور؛ به اینجای ماجرا که می رسد، به سختی جلوی اشک هایش را می گیرد، گریه امانش را بریده، شاید بهتر است مدتی کوتاه تنهایش بگذارم تا او باشد و یادها و خاطره هایش و اشک هایی که باید بریزد…

باز می گردیم به آن روزها و دوران دفاع مقدس و عملیات رمضان یا همان عملیات عطش و رشادت های حاج حسین همدانی، آنجا رزمندگان تویسرکانی بسیاری شهید شدند و بسیاری دیگر هم مجروح، سردار همدانی به گفته حاج لطف الله در آن عملیات یکی از مجروحان تویسرکانی را که پایش قطع شده بود بر روی دوش می گذارد و انتقال می دهد.

وقتی که حاج لطف الله فرمانده گردان می شود

حالا دیگر خاطرات برادر بیات همان حاج لطف الله ما به عملیات ثارالله می رسد، جایی که به عنوان فرمانده گردان حضرت ولی عصر(عج) نقش آفرینی می کند.

عملیات ثارالله در مردادماه سال ۶۱ در غرب کشور بر روی ارتفاعات منطقه قصرشیرین انجام می شود، آن روز ها کل منطقه را عراقی ها به دست گرفته و بر محور سرپل ذهاب و قصر شیرین اشرافیت کامل داشتند، در روزهای پایانی عملیات جعفر مظاهری که در ابتدای عملیات در کنار سردار همدانی بود فرماندهی را به دست می گیرد اما فرمانده نخست این عملیات همان حاج لطف الله است.

رزمندگان بنا داشتند تا با عملیات ثارالله ارتفاعات سمت راست محور قصرشیرین را آزاد کنند، تا این محور از تیررس دشمن بعثی خارج شود.

برادر بیات در این باره عنوان کرد: پس از بازگشت از عملیات رمضان، به فاصله کوتاه کمتر از یک هفته مرخصی، برای عملیات ثارالله ساماندهی شدیم، نیروهای جدید به نیروهای رمضان پیوستند و من فرمانده گردان ولیعصر(عج) شدم با ترکیبی از نیروهای کم سن و سال دانش آموز و دانشجو اما شجاع و باهوش.

وی می افزاید: گردان ما ۳۴۵ نفره بود، بسیاری از آنان برای نخستین بار بود به جبهه اعزام می شدند، حتی ۳۰ نفری هم از تربیت معلم همدان بودند، به تدبیر شهید همدانی معلمین بین دسته ها تقسیم شدند تا اگر خدایی ناکرده اتفاقی می افتاد همه معلم ها یک جا شهید نشوند، در این گردان ۱۴۳ رزمنده از همدان بودند، ۸۱ رزمنده از تویسرکان و مابقی از نهاوند، ملایر، اسدآباد، بروجرد، خرم آباد، هرسین و قم.

آماده شدن نیروها برای آزادسازی محور قصر شیرین ـ سرپل ذهاب

به گفته حاج لطف الله پس از ساماندهی نیروها، گردان که به پادگان اسلام آباد رفته بود، با دستور محمد بروجردی عملیات ثارالله را به آن ها می دهند، نزدیک به هفت روز در اسلام آباد آموزش های لازم را می بینند و پس از تجهیز شدن به پادگان ابوذر سرپل ذهاب منتقل می شوند.

گلوله باران دشمن آنقدر زیاد بود که می توانستیم تیرها را با تور جمع کنیم!

حاج لطف الله از درگیری های بسیار دشوار در ارتفاعات قصر شیرین می گوید و با خنده ای تلخ عنوان می کند آن روز اگر تنها دستمان را از سنگربالا می بردیم، می توانستیم گلوله های دشمن را مانند تور جمع کنیم، چرا که تجهیزات جنگی نداشتیم و مثل این روزها از نظر تسلیحاتی مقتدر نبودیم که توپ، تانک و موشک داشته باشیم.

وی می افزاید: آن روز عملیات سختی در پیش داشتیم، از همان اذان صبح تعدادی از رزمندگان روی تپه ماهورها و نیزارها سنگر هایی را کندند تا با استقرار در آن جلوی هرگونه پیش روی دشمن را بگیرند و آماده پاتک با دشمن شدند.

عملیات ثارالله با گردان ما و گردان ثارالله موفقیت هایی کسب کرد اما در جایی باید عقب نشینی می کردیم، چرا که عراقی ها بر منطقه تسلط کامل داشتند، باید نیروها کمی به عقب بازگشته و مجدد ساماندهی می شدند، در غیر این صورت تعدادی بسیاری شهید باید تقدیم می کردیم، عراقی ها از همه طرف بر سر ما تیر، ترکش و خمپاره می ریختند.

دستاوردهای عملیات ثارالله چه بود

فرمانده گردان حضرت ولی عصر(عج) در عملیات ثارالله ادامه می دهد: گرچه این عملیات با عقب نشینی همراه شد، اما نیروهای ما توانستند دو ارتفاع استراتژیک و مهم مشرف به قصر شیرین را آزادسازی کنند و با تهدید جاده تدارکاتی دشمن در محور پیروزخان به تنگه بشگان در خاک عراق هم زمینه ارسال تسلیحات جنگی از سوی عراقی ها به نیروهای خودیشان را فراهم ساختند.

بیات عنوان کرد: بدین ترتیب در آن عملیات رزمندگان ما فرماندهی دشمن در محور عملیات را منهدم و تلفات جانی و مالی بسیاری بر نیروهای زرهی دشمن وارد ساختند.

شهدایی که حسین(ع) را در قرائت زیارت عاشورایشان درک کرده بودند

حاج لطف الله حالا دیگر از شب های عملیات ها برایمان می گوید به ویژه عملیات هایی که در ماه محرم انجام می شد.از سینه زنی هایی که در دل تاریکی شب رزمندگان داشتند و به قول خودش نوربالا می زدند، گویا هر کدام از شهدا شب قبل از عملیات با قرائت زیارت عاشورا دلش را به دل سیدالشهداء گره می زد و از شهادت خود خبر داشت.

وی تصریح می کند که مراسم عزاداری برای سالار شهیدان در جبهه ها به دور از طبل، علم و سنج و حتی زنجیر بود، رزمندگان سینه زنان حسین(ع) را در قرائت زیارت عاشوراهایی که می خواندند، شناخته بودند.

زیر سایه خورشید، در جبهه های مقاومت/از رزمندگان ایرانی تا رزمندگان نصرالله

برادر بیات همچنین گفت: آن روزها زیر سایه ولایت حرکت می کردیم و می دانستیم که باید برویم از خاک وطنمان دفاع کنیم و این روزها هم ما زیر سایه ولایت هستیم، امنیت تصادفی نیست، آن روزها برای یک اسلحه ساده باید به هر دری می زدیم تا برای دفاع از ناموسمان در دست بگیریم، اما این روزها خوشبختانه از نظر تسلیحات دفاعی آنقدر پیشرفته ایم که دشمن جرأت نگاه بد کردن به ملت ما را ندارد.

امروز، جبهه مقاومت با تأسی از رزمندگان ما در برابر دشمنان اسلام ایستاده است تا جایی که سیدحسن نصرالله هم حتی می گوید من تابع ولایت هستم، ولایت رهبر انقلاب.

ساده زیستی و مقاومت در برابر استکبار درس بزرگ ولایت به ما

وی عنوان کرد: برخی ها ناآگاهانه یا عامدانه از ولایت فاصله گرفته اند و بی تحقیق تهمت می زنند در حالی که خبر ندارند همین ساده زیستی رهبر انقلاب است که آزادگان جهان را مجذوب خود کرده، همان رهبری که تابع ولایت زمان خود بود و در دوران و دفاع مقدس لباس رزم می پوشید و در جبهه ها هم حضور داشت، همه رزمندگان ساده زیستی و کسب روزی حلال را از ولایت خوب آموخته بودند، تا جایی که شهید احمد جمشیدی یکی از معلمان شهید تویسرکانی قبل از شهادت خود اگر دو دقیقه هم دیر بر سر کلاس درس حاضر می شد، آن میزان را در دفتری ثبت کرده و در آخر ماه می گفت از حقوقم کسر کنید.

از حسرت زیارت حرم حسینی تا زیارت با پای پیاده در امنیت کامل

حالا حاج لطف الله در محرم دلش هوای کربلا کرده است و از کربلا رفتن های خود می گوید و مداحی و نوحه سرایی که در جمع همسفران خود می خوانده، می گوید: شهدای بسیاری بودند که با آرزوی زیارت بارگاه مطهر سیدالشهداء(ع) به شهادت رسیدند و دلشان را به خود امام حسین(ع) گره زدند، آن روزها که نمی توانستیم به کربلا برویم و پابوس حسین(ع) شویم، اما این روزها در امنیت کامل به فکر تدارک سفر اربعین هستیم آن هم پای پیاده.

برادر بیات در سفرهایی که به کربلا داشته همه اش را به یاد شهدا اقتدا کرده، آنجا که پس از ذکر زیارت عاشورا و مداحی با یاد شهدا در کنار حرم اباعبدالله الحسین(ع)، فریاد بر می آورد؛ به یاد شهدا صلوات “ا للهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم”.

بعد برایمان نوحه سرمی دهد؛”کاظمین و نجف و سامراء  و صحن حسین(ع)…”

و اینجا باز گونه هایش از اشک پر می شود…

فاطمه زنگنه

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://asrehamedan.ir/?p=22804

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
به نظر من !!!

دو × 2 =