حامد صیفی به مناسبت سالروز شهادت شهید علیرضا شمسی پور، پنجاه و دومین شهید جستجوگر نور دلنوشته ای نوشت.
به گزارش عصر همدان؛ سلام علیآقا…! حتما داری میبینی که آدمها جدیدا چگونه پرپر میشوند! نفر به نفر، مثل دستهای که در یک عملیات جنگی لو رفته باشند. با دستهای بسته. خوشا به حال تو و رفقایت که خدا برایتان صبح شهادت را انتخاب کرد، نه شام مرگ را..!
علیآقا…! با دیدن هر تصویر تازه یا تکراریات، به گذشته برمیگردیم. به گذشتهای که مرگ اینچنین بیوقفه روی سرمان نمیریخت. گذشتههایی که تو و امثال تو را داشت و حتما، آنروزها که بیشتر میخندیدیم و فرصت فکر کردن بیشتر به آرزوهایمان را داشتیم، به یُمن حضور بزرگمردانی چون تو و رفقایت بود. حتما آن روزها، هوا، هوای تمیزتری بود بخاطر نفسکشیدنهای شما.
علیآقا…! حتما میدانی که این روزها هرچه فاصله بین ما و مرگ بوده برداشته شده. حسرت، دلمان را پر کرده. برایمان دعا کن پس. به تو مثل همان روزها که شوخیهایت برایمان تهِ خوشبختی بود، مثل همانروزها با آن خندههایِ بلندِ واگیردارت، نیاز داریم.
علیآقا..! رفیقِ تمام جوانهایِ خسته از روزگارِ شهر! همدمِ روزهای تنهاییِ ورزش! از تو چه پنهان، دلمان میخواهد برگردیم به گذشته، خودمان را به بیچارگی بزنیم. تو به قول آن دوست عزیزی که گفته بود هروقت بخواهی جوان میشوی، هروقت بخواهی نوجوان میشوی و هروقت که بخواهی یک عابدِ غرق درخدا، زیربغلهایمان را بگیری و کورمالکورمال، به آرامش پرتمان کنی…!
علیآقا…! ما چند سال است که وسط زمین، انگار “جهانآرا”یی برای فرار از شکست در عملیاتها نداریم بدون تو. بدون تو همهچیز، خودِ بحران است در این شهرِ ناسپاس. کاش میشد برگردی…
حامد صیفی
انتهای پیام/ آ