همزمان با تشییع شهدای گمنام در تویسرکان، در آن سوز و سرما؛ دستی نلرزید، پایی عقب نکشید، دل خالی نشد، چرا که اینان در مکتب علوی، مسیر حسینی خود را یافته اند و اشک ها با بارش رحمت الهی در هم آمیخت تا نجابت فاطمی را فریاد زنند.
به گزارش خبرنگار عصرهمدان؛ ایام، ایام فاطمیه است، در و دیوارهای شهر رنگ و بوی فاطمی به خود گرفته است و دل ها از غبار فتنه ها خالی شده، آن هم به وقت شهدا.
و اما روز گذشته تویسرکانی ها میزبان پیکر مطهر شهدا بودند، زیر بارش برف و باران، همه آمده بودند، زن و مرد، پیر جوان، بازاریان و کسبه، دانش آموز و دانشجو و … چه تشییع باشکوهی.
کسی هم نگفت هوا سرد است، نرویم، بهانه نیاوردند.سردی هوا معنایی ندارد؛ به ویژه برای آن خواهر یا مادر شهیدی که از ساعت ها قبل خود را آماده کرده و عکس شهید خود را به دست گرفته بود با چادری به روی سر، چادری که آن را میراث عزت و افتخار شیعه می داند و یادگار دخت نبی مکرم اسلام حضرت فاطمه الزهراء(س).
در آن سوز و سرما دستی نلرزید، پایی عقب نکشید، دل خالی نشد و به راستی که شهدا در مکتب فاطمی و سیره علوی پرورش یافته اند و در مسیر حسینی راه سعادت خود را ادامه دادند و به مانند گل برای حفاظت از این خاک و ناموسشان به مانند لاله ها پر پر شدند این را همه آنانی که آمدند خوب می دانند.
اشک ها با بارش رحمت الهی در هم آمیخت تا نجابت فاطمی را فریاد زنند.همان گونه که زهراء(س) میان درب سوخته و دیوار تنها مولایش را صدا زد و حسن(ع) در کوچه های تاریک و خفقان مدینه، نه به دنبال گوشواره شاید به دنبال مرهمی برای کبودی گونه های نیلگون مادرش قدم های کوچک خود را بر می داشت.
و ای کاش و ای کاش بیایی تو ای آخرین گل زهراء(ع)، ای منتقم آل علی(ع)، بیایی و دردهای بی درمان را درمان کنی، بیایی و به مظلومیت شیعه پایان دهی، تو را به گریه های بی امان مادرت فاطمه(س) در بیت الاحزان قسم بیا، که اگر نیایی حرامیان می خواهند قصه پر غصه در و دیوار سوخته را تکرار کنند، مگر ندیدی که چگونه بی غیرتان حرامی صفت چادر از سر بانوی شیعه کشیدند.هرچند که شهدا باز به وقت نیاز آمدند و غبار فتنه ها را زدودند، اما تا تو نیایی دردهای بی پایان دلمان از آن میخی که بر پهلوی مادرت رفت و کبودی بازوان زهراء(س) و فریاد بی صدای علی(ع) درمان نمی شود، ما منتظریم. اللهم عجل لولیک الفرج.
انتهای پیام/ز