به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «عصر همدان»، چند روزی همه میگفتند مهمانی در راه است، خبر آمدنت چنان در شهر پیچیده بود که گویی این شهر مهمان به خود ندیده و راه و رسم نمیداند، غافل از اینکه مردم دیار سیدجمال بر رسم میهماننوازی مسجد را آب و جارو کردند برای آمدنت؛ برای حضور پر از رحمتت بر خاک این شهر و دیار.
استقبالکنندگان از شهید ساعتی قبلتر در مقابل مسجد جمع شده بودند و دل در دل نداشتند تا با نور شهید روبرو شوند.
مردان با پیرهن مشکی و زنان با روسری و چادر عزای فاطمی در حیاط و گوشه کنار مسجدی که مزین به نام مبارک خانم فاطمه زهرا(س) است، به انتظار نشسته بودند و برخی به نظاره نمایشگاهی که خادمین از مظلومیت بیبی دوعالم به قاب تصویر و روایت کشانده بودند، محو بودند که پیکر پاک و مطهرت فضا را پر از شور و شعف گردادند.
ناگهان یکی از خانمها گفت: شهید آمد و صدای الله اکبر و لاالا الله پیکر پر نورت بر دوش مردان تشییع شد،
لاله خونین زهرایی که بر دستان نیروهای سپاه و بسیج مردمی تا داخل مسجد مزین به نام حضرت فاطمهالزهرا(س) حمل شد، بانوان با چشم اشکی بر تابوت پیکر او دست میکشیدند و مادرش را یاد میکردند.
آری تو آمدی و چه خوش آمدی و اسدآباد را لایق مهر و معرفت دانستی سلام بر تو شهید گمنام در زمین و مشهور در آسمانها؛
انتظار چندروزه مردم برای بوییدن پیکر مطهر لاله فاطمی عصر بعداز ساعتی به سرآمد و مقابل مسجد فاطمهالزهرا(س) استشمام شد و با داخل شدن پیکرش در مسجد گویی نوری بر مسجد تابید و با نوای مداحان اهلبیت(ع) بغض در گلوها شکست و اشکها جاری شد.
برخی هم چفیه و تسبیح به دست با کشیدن بر تابوت این شهید از او حاجت میخواستند، بعضی هم بر تابوت او نقل و گل میپاشیدند ، بعضی هم به نیت گرفتن حاجات از او آن نقل و گلها را بر میداشتند.
کودکانی در بنی جمعیت استقبالکننده نشسته بودند که تمثال مبارک دو رهبر انقلاب را در دست داشتند. گریههایی که نسل امروزی برای پیکر شهید نسل دیروزی میریختند، جالب و قابل تأمل بود و از نگاه خبرنگار ما دور نماند.
مردم ساعتها در مسجد ماندند و گریه و اشک ریختند تا نزدیک اذان شد و هر کدام وضو گرفته و نماز را در جوار پیکر شهید گمنام در مسجد اقامه کردند.
انتهای پیام/ن