بخشی از تحریم آمریکا علیه ایران، تحریم دارویی است و مردمی بعضاً در معرض این تحریم قرار گرفتند که مشکلات قلبی و عروقی، ریوی، کلیوی و بدتر از همه سرطانی دارند و نیاز مبرم به این داروها؛ حال همین آمریکاییها با این چهره جنایتکارانه ادعای حقوق بشر میکنند.
به گزارش عصر همدان، در تاریخ معاصر واژه حقوق بشر اولین بار در بیانیه استقلال امریکا با عنوان یک الزام حاکمیتی گنجانیده شد؛ پسازاین تاریخ در اعلامیه حقوق بشر و شهروند انقلاب کبیر فرانسه همین موضوع مجدداً تکرار گردید، ولی غربیها بهویژه دولت امریکا که خود را داعیهدار تمدن لیبرال دموکراسی غربی میدانند، در عالم واقع عملکردی بسیار متفاوت و متناقض از شعارهای گنجانیده شده در اسناد سیاسی خود داشته است.
تاریخ امریکا سراسر مشحون از تضاد نژادی و تضاد طبقاتی بوده و هست. آنجا که لازم دیدهشده رنگینپوستان را به بردگی گرفتند و برای سدهها بردهداری قانونی بوده و حق سفیدپوستان بوده است که سیاهپوستان را مانند حیوانات خرید فروش نمایند.
پیشازاین تاریخ همین سفیدپوستانی که تمدن نوین را در قاره جدید پایهریزی کردند دو تمدن کهن آمریکایی یعنی تمدن مایا و آزتک را که در مرکز قاره و جنوب قارهی امریکا حضور داشتند، از بین بردند و چه نسلکشیهایی که از مایا و آزتکها که سرخپوستان بومی امریکا بودند، انجام ندادند .
مرحوم دکتر عبدالهادی حائری در کتاب تحقیقی خود تحت عنوان “نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران با دورویه تمدن بورژوازی غرب” در مورد بردهداری آمریکایی مینویسید: “چنین مینماید که براثر بوق و کرنا به راه انداختن پیرامون رویه مثبت تمدن غرب یعنی همان رویه کارشناسی و پنهان ساختن رویه استعماری بهویژه بردهداری بود” که در سال ۱۹۷۶ برابر ۱۹۵۵خورشیدی دویستمین سالگرد استقلال امریکا میلیونها تن از مردم ایالتهای متحده امریکا با دیدن سریال ریشهها که درباره بردهداری تکانی سخت خوردند؛
پس از نمایش آن فیلم از رسانههای گروهی شنیدیم و روزنامههای خود آمریکاییها خواندیدم یکصد وسی میلیون تن به تماشای ریشهها نشستند، این فیلم از آن روی برای تماشاگران آمریکاییها تکاندهنده بود که برای نخستین بار دریافتند بهعنوان سفیدپوست و نژاد برتر چه بر سرسیاهان آفریقایی آوردند و چه رفتارهایی غیرانسانی نسبت به دزدیدهشدگان و برده شدگان در قاره ما روا داشتند؛
بدیهی است که تمدن غربی بر پایهی سوداگری، غارت، استعمار، استثمار، بهرهکشی، بردهداری، نسلکشی، جنگ و ظلم و تحت سلطه و سیطره قرار دادن سایر انسانها و نژادها پایهریزی شده است و نهتنها امریکا از این مسئله مبرا نبوده بلکه غریب به یکصد سال است که داعیهدار این تمدن محسوب میشود و پس از جنگهای جهانی اول و دوم هرگاه طی این یکصد سال تمدن لیبرال دموکراسی غربی با ویژگیهای که شناخته شدهاند در معرض خطر قرارگرفته، باتمام توان بدون هیچ ملاحظه سیاسی، حقوقی، بینالمللی از آن دفاع نموده است؛
بهعنوان نمونه در سده بیستم که بهنوعی سده انقلابات آزادیبخش و رهاییبخش از یوق استعمارگران به شمار میرود، آشکارا سدهای است که امریکا دخالتهای زیادی با کودتاها و یا دخالتهای مستقیم نظامی در تمامی کشورهای که قصد استقلال و تسلط بر حق سرنوشت خود را داشتند، روا داشته است.
بهعنوان نمونه دخالتهای که در شیلی برای سقوط حکومت ملی سالوادور آلنده کرد و پینوشه خونخوار را بر مردم شیلی مسلط نمود، قابل اشاره است.
و یا حمله نظامی که ویتنام داشت و نسلکشی که در آن کشور داد که هنوز آثار مخرب این تهاجم دامنگیر مردم مظلوم ویتنام را رها نکرده است.
و یا دخالتهای که در شرق اروپا بعد از فروپاشی شوروی انجام داد و چه نسلکشیهایی که تحت حمایت امریکا توسط صربها صورت نگرفت؛
و یا اینکه دو بار به عراق حمله کرد و با بهانههای اثبات نشده در مورد بمب هستهای و یا شیمیایی سالها کشور عراق را اشغال نمود و هماکنون نیز پایگاههای نظامی آمریکایی از عراق جمع نشده است.
در بخش حملات دوگانه امریکا به عراق باید گفت که در مرتبه نخست ظاهر امر اینگونه بود که امریکا در حمایت از کویت و برای سرکوبی صدام حسین به منطقه آمده بود ولیکن آنچه بعدها اسنادش بیرون آمد مشخص شد صدام با اخذ مجوز از امریکا و پس از نشست با سفیر امریکا در عراق به کویت حمله کرده بود و در همین حمله نخست هم جنگافزارهای شیمیایی میکروبی و باقیمانده تسلیحات اتمی عراق منهدم شد و درنتیجه ادعای بعدی امریکا برای حمله مجدد در جنگ دوم خلیجفارس یک بهانه کاملاًًً واهی بود.
مسئله دیگر اینکه همزمانی جنگ اول خلیجفارس با فروپاشی بلوک شرق بنا داشت این موضوع را به جهانیان القا کند که امریکا ابرقدرت بلامنازع جهان است و اگر درست به مسئله پرداخته شود اصل ماجرا برای همین بود که با ازهمپاشی ماشین جنگی صدام امریکا قصد داشت، فرارسیدن برگ جدیدی از تاریخ را معرفی کند که یکهتازی او را به جهانیان ابلاغ میکرد؛
و البته در کنار این قضیه کاملاًًً اساسی یکسری مسائل جزئی نیز وجود دارد که قطعاً در آینده اسناد آن بیرون خواهد آمد ازجمله اینکه همپیمانان جدیدی در منطقه مانند امارات پیداشده بود که بهرهدهی آنها به اقتصاد آمریکایی بسیار بیشتر از همراهی کویت بود پس کویت بایستی بهوسیله صدام به قهقرا میرفت تا امارات جایگزین آن گردد.
و یا در افغانستان به بهانه واهی پیدا کردن بنلادن که شریک اقتصادی سردمداران آمریکایی بود به کشور نگونبخت افغانستان لشکرکشی کرد و جنایاتی که تاریخ بشریت را لکهدار نموده است، مرتکب گردید.
در کشور خود ما ایران جدای از اینکه یکی از عوامل طراح و برنامهریز کودتای ۱۹۳۲ علیه حکومت مصدق امریکا بوده است، دخالتهای بسیاری بعد از انقلاب اسلامی داشته که بهعنوان نمونه حمایتهایی بلامنازع از رژیم منحوس پهلوی در مقابل مردم ، تقابل با آزادیخواهی مردم ایران و مقابله با حق سرنوشت ایرانیان، حمایت از براندازان و تجزیهطلبان که در جایجای ایران اسلامی بعد از انقلاب با تحریک آمریکایی و برنامههای آنها و حمایتهای مستقیم مالی تسلیحاتی آنها به راه افتاده بود،
یا حمایت از کودتا گران و نیز حمله نظامی مستقیم به طبس و بهویژه حمایت آشکار و مستقیم از رژیم سفاک بعثی در ۸ سال دفاع مقدس ایران و جنگ نابرابری بر مردم ایران تحمیل کرده بودند که نهایت امر امریکا با ورود به خلیجفارس و دخالت آشکار نظامی در مسئله جنگ نفتکشها و نیز زدن هواپیمای مسافربری ایرانی که با ۲۹۰ نفر مسافر ( حدود ۶۰ و خورده نفر آنان کودکان معصوم بودند)، آشکارا حقوق بشر آمریکایی ملکوک نمود و وارد جنگ مستقیم با مردم ایران شد .
درنهایت کشوری با این سابقه سیاه نمیتواند مدعی حقوق بشر باشد، حقوق بشر حداقل مبحث اختیار و مختار بودن در حق سرنوشت از بدیهات حقوق بشر است؛ منتهی امریکا به هر نوعی با جنگهای رسانهای، کودتا، نفوذ و با ابزار سی آی ای که طی چند ده سال گذشته آشکارا در سرنوشت تمامی ملتها دخالت کرد و دخالت مستقیم و غیرمستقیم داشته، بهگونهای که از خود المانیها (حکومت فعلی المان نه حکومت نازی) جاسوسی کردند، جاسوسی که در تغییر سرنوشت این کشورها مؤثر است؛
وقتی کسی یک واژه قوی جاسوسی و نفوذ پروری مانند سی آی ای دارند، چگونه میتوانند ادعای حقوق بشر کند؟ حقوق بشر یعنی اینکه مردم مختار باشند و اختیار این را داشته باشند که در سرنوشت مستقلاً با آزادی تمام دخالت کنند این در حالی است که تاریخ امریکا پر از دخالت است؛
الآن هم که با تحریم یک ابزاری نامردانه علیه مردم وارد جنگ نیمه سخت شدند؛ بهانه الکی که تمامی نهادهای امنیتی امریکا اعم از پنتاگون و سی آی ای و همه رسماً اعلام کردند که ایران وارد مبحث هستهای نشده و هیچوقت قصد آن را نداشتند، هیچ ادله و نشانه برای این مسئله وجود ندارد ولیکن چون امریکا با مردم ایران، استقلال آنان مشکل دارد، از این ابزار استفاده کرده است؛
بخشی از این تحریمها، تحریم دارویی است و مردمی بعضاً در معرض این تحریم قرار گرفتند که مشکلات قلبی و عروقی، ریوی، کلیوی و بدتر از همه سرطانی دارند و نیاز مبرم به این داروها؛ حال همین آمریکاییها با این چهره جنایتکارانه ادعای حقوق بشر میکنند.
سازمان ضد مردمی منافقین خلق نمونه ای است که با حمایت آمریکا قوت گرفته و نمونه از این حمایتها قرار دادن سران اینها، خروج اینها از لیست سازمانهای تروریستی، استقرار اینها در امریکا و انتقال آنها به سایر کشورهاست که شاهد جنایتی از آنها هستیم.
از دیگر حمایتهای جنایتکارانه این بود که ۱۷ هزار نفر مردم بیگناه را به شهادت رساندند؛ و جنایات که صدام علیه مردم انقلابی کرد و عرب به وجود آوردند، بماند.
درهرصورت تاریخ پر از جنایات است که کشور امریکا بهعنوان کشوری بیمغز و قلدر به عملآورده و لذا هیچ جای شک و شبههای در این مسئله نیست؛ منتهی چیزی که الآن وجود دارد این است ما این حرفها را برای چه کسانی بزنیم، مخاطب ما چه کسانی هستند، انقلابیون درون ایران همه جنایات آمریکاییها را فهمیدند و میدانند و این جنایات را با گوشت و پوستواستخوان لمس کردند، متأسفانه قبله آمال غربگراها امریکاست و این جنایات آمریکایی را نمیبینند، وقتی یک کشور قبله آمال گروهی شد معایب آن به چشم نمیآید و جای تأسف دارد که نمیخواهند پنبه را از گوش درآوردند و نقاب از چهره امریکا برادرند و ببیند که پشت این چهره بزککرده چه جنایاتی مخفی است.
انتهای پیام/